فاخته- من، بهعنوان کارشناس رسیدگی به مشکلات و نظارت برعملکرد مسئولین فنی بهداشتی، هر هفته با جوانانی روبهرو میشوم که پر از امید و انگیزه هستند، اما صدای اندوهشان از پشت دیوارهایی که هر روز بلندتر میشوند، به گوش میرسد. این نسل جوان، عاشق خدمت به مملکت خود است، اما گویی مسیری که باید آنها را به آیندهای روشن برساند، پر از موانع و بیعدالتیهایی است که روحشان را خسته کرده است.
انحصار در فرصتها: من، چه زمانی میتوانم خودم را ثابت کنم؟
یکی از بزرگترین دیوارهایی که در برابر ما قد علم کرده، انحصار در طبابت فارمهای بزرگ است. این فارمها، که میتوانند فرصت طلایی برای اشتغال و پیشرفت ما باشند، در دست گروههای کوچکی از افراد است که سالهاست بازار را در انحصار خود گرفتهاند.
سؤال من این است: منِ دامپزشک جوان، کی میتوانم خودم را ثابت کنم؟
چطور باید با این شرایط وارد عرصه شوم، وقتی تمام فرصتهای بزرگ قبلاً به دیگران سپرده شده است؟ آیا شایستگی و توانایی ما نادیده گرفته میشود فقط به این دلیل که تازهکار هستیم؟
فضاهای کاری محدود در کلانشهرها؛ چرا باید در شهرستانها بمانیم؟
یکی از واقعیات تلخی که باید با آن روبهرو شویم، محدودیت شدید فضاهای کاری در کلانشهرها و شهرستانهای بزرگ است.
بسیاری از فارغالتحصیلان جوان دامپزشکی با این تصور وارد عرصه میشوند که میتوانند در شهرهای بزرگ مشغول به کار شوند. اما حقیقت این است که:
بازار کار در کلانشهرها اشباع شده است، و ورود به این فضاها تقریباً غیرممکن به نظر میرسد.
بسیاری از فارمهای بزرگ و مراکز درمانی، قبلاً به افراد با سابقه یا گروههای خاصی اختصاص داده شدهاند.
سؤال اینجاست: آیا ما نباید به فکر توسعه فضاهای کاری در شهرستانهای کوچکتر باشیم؟
ما باید بپذیریم که ظرفیت اشتغال در کلانشهرها دیگر پاسخگوی نیاز این حجم از فارغالتحصیلان نیست. اما آیا مسئولین شرایطی فراهم کردهاند که جوانان با خیال راحت به شهرستانها بروند؟ آیا تسهیلات کافی برای شروع کار در این مناطق وجود دارد؟
هزینهها، بوروکراسی و دغدغههای آغاز راه:
بهعنوان یک دامپزشک تازهفارغالتحصیل، هر روز با این سؤالها دستوپنجه نرم میکنم:
چطور میتوانم مطب یا آزمایشگاه یاداروخانهای راهاندازی کنم، وقتی حتی سرمایه اولیه ندارم؟
از کجا باید هزینههای صدور پروانهها و تجهیزات موردنیاز را تأمین کنم؟
این هزینهها و پیچیدگیهای اداری، دیوارهایی بلندتر از آنچه تصور میکردم در مقابلم ساختهاند. آیا واقعاً کسی به مشکلات ما فکر کرده است؟ آیا این مسیر فقط برای گروه خاصی هموار شده است؟
طرحهایی که آغاز شده اما کافی نیست!
در این میان، نمیتوان تلاشهایی را که تاکنون انجام شده، نادیده گرفت. طرحهایی مثل:
طرح همیار سلامت هتلها در مشهد مقدس، که فرصتهای جدیدی را برای جوانان پیرا دامپزشک فراهم کرد.
طرح بکارگیری مسئولین فنی بهداشتی در مزارع آبزیان و مرغداریها، طرح عقیم سازی سگهای ولگردوطرح بزرگ سونوگرافی دامهای کشتاری که در استان خراسان رضوی به کار گرفته شد و توانست روزنهای از امید برای ما باشد.
اما چرا این طرحها محدود به مناطق خاص یا شرایط خاص هستند؟ چرا این اقدامات به یک سیاست ملی و گسترده تبدیل نمیشوند تا همه جوانان از آن بهرهمند شوند؟
استاد محمدعلی انصاری و نگاه به عدالت و اشتغال جوانان
استاد محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، در سخنان می فرمایند
« "اشتغال فقط یک نیاز اقتصادی نیست، بلکه یکی از ارکان هویتبخشی و شکوفایی استعدادهای انسان است. جامعهای که به این نیاز پاسخ ندهد، زمینهساز سرخوردگی و شکافهای عمیق اجتماعی خواهد شد."»
چرا اینقدر تفاوت؟
بهعنوان یک دامپزشک جوان، وقتی به شرایط همکارانم در کشورهای توسعهیافته نگاه میکنم، سؤالهای بیپایانی در ذهنم شکل میگیرد:
چرا آنها حمایت مالی، فرصتهای برابر و آموزشهای کاربردی دارند، اما من درگیر دیوارهای انحصار، بوروکراسی و هزینههای سرسامآور هستم؟
چرا در آن کشورها، دامپزشکان جوان بهراحتی میتوانند خودشان را ثابت کنند، اما من باید سالها پشت این دیوارها بمانم؟
آیا عشق من به ایران و مردم کشورم کمتر از عشق آنها به سرزمینشان است؟
خواستههای منطقی و بهحق ما
ما جوانان دامپزشکی، خواستههای زیادی نداریم. تنها چیزی که میخواهیم، شکستن این دیوارها و باز کردن فضایی برای تنفس است:
الف. رفع انحصار از طبابت فارمهای بزرگ، تا ما هم بتوانیم خودمان را ثابت کنیم.
ب. شفافسازی و تسهیل فرآیندهای اداری؛ چرا باید هر مجوز به یک کابوس تبدیل شود؟
ج. ارائه تسهیلات مالی کم بهره برای آغاز کار، چون بدون سرمایه اولیه، راهاندازی مطب یا ازمایشگاه وداروخانه ممکن نیست.
د. اجرای طرحهای اشتغالزایی در همه مناطق کشور، نهفقط برخی استانها.
هـ. حمایت از حقوق و تعرفههای عادلانه برای مسئولین بهداشتی و دامپزشکان.
و. برنامهریزی برای اشتغالزایی در شهرستانها، چون کلانشهرها دیگر جایی برای ما ندارند.
عواقب بیتوجهی به این نسل عاشق
اگر به این نسل عاشق و پرانگیزه توجه نشود، عواقب سنگینی به دنبال خواهد داشت:
الف) افزایش مهاجرت:
تعدادی از ما، علیرغم عشق به کشور، مجبور میشویم برای ساختن آیندهای بهتر، ایران را ترک کنیم. هرچند که قلبمان همیشه در ایران خواهد بود، و هیچگاه از سرزمین مادری خود جدا نمیشویم. اما حقیقت تلخ این است که حتی زمانی که به کشورهای دیگر میرویم، تنها درصدخیلی کمی از ما موفق میشویم به تمام اهداف و آرزوهای خود برسیم. ما همچنان با سختیها، چالشها و محدودیتها روبهرو میشویم، اما این بار در خاکی غریب، جایی که هیچوقت خانه نخواهد شد.
پس سوال اینجاست: چرا باید جوانان این کشور، که عاشق ایران و مردم آن هستند، مجبور به مهاجرت شوند؟ چرا نتوانیم در وطن خود فرصتهای برابر و شایستهای برای پیشرفت داشته باشیم؟
ب) کاهش کیفیت خدمات دامپزشکی: وقتی ما به درستی حمایت نشویم، نمیتوانیم خدماتی شایسته ارائه دهیم.
ج) سرخوردگی نسل جوان: امید و انگیزه ما، زیر فشار مشکلات مالی و اداری از بین خواهد رفت.
و آخرین حرف!
مسئولین عزیز!
ما جوانان دامپزشکی، عاشق ایران و مردم این کشوریم. ما به شما اعتماد داریم و از تمام تلاشهایی که تاکنون انجام دادهاید، سپاسگزاریم.
اما از شما میخواهیم که دیوارهای بلند مشکلات و انحصارها را فرو بریزید و راه را برای ما هموار کنید. آیا صدای ما را میشنوید؟ آیا میتوانید این مسیر را برای ما باز کنید؟
ما هنوز امیدواریم. هنوز باور داریم که با همکاری و حمایت، میتوان آیندهای روشنتر برای همه ما ساخت.
دکتر رضا افشاریان
دامپزشک
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.