یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

او یک "دامپزشک" نبود؛ اما با قلم بُرنده خود، حیوانات را جراحی کرد...

ادبیات گاهی همان کاری را می‌کند که "پزشکی و دامپزشکی" انجام می‌دهند...
کد خبر  14283
note

فاخته- تأملی بر زندگی و آثار  سه گانه به یادماندنی "جَک لَندُن":
سپیددندان
آوای وحش
گرگ دریا

جراحی حیوانات با قلم بُرنده

ادبیات گاهی همان کاری را می‌کند که "پزشکی و دامپزشکی" انجام می‌دهند: 
باز کردن لایه‌های پنهان بدن و روح برای شناخت حقیقت زندگی. 
"جک لندن" ، نویسنده متولد ایالات متحده در قرن بیستم، هیچ‌گاه روپوش سفید نپوشید و هیچ‌گاه تیغ جراحی به دست نگرفت، اما با قلمش همان کاری را کرد که یک جراح چیره‌دست انجام می‌دهد؛ او با کلمات، کالبد حیوانات و انسان‌ها را شکافت و روح آن‌ها را پیش چشم خوانندگان آشکار ساخت.
 لندن به حیوانات نه تنها جان، بلکه شخصیت و فلسفه بخشید؛ او گرگ، سگ، اسب و حتی دریا را چنان نوشت که گویی آینه‌ای از انسانیت‌اند. 
همین است که تیتر «او یک دامپزشک نبود اما با قلم حیوانات را جراحی کرد» شاید بهترین توصیف برای جایگاه او در تاریخ ادبیات باشد.

 کودکی در فقر و رنج

جک لندن با نام اصلی "جان گریفیت چنی در سال ۱۸۷۶ در سان‌فرانسیسکو" ، در خانواده‌ای فقیر و آشفته به دنیا آمد. پدرش او را رها کرد و مادرش توان نگهداری مناسب از او را نداشت. کودکی‌اش در کوچه‌ها و کارگاه‌ها گذشت. مدرسه رفتن برای او بسیار لوکس و رویایی دست‌نیافتنی بود؛ بیشتر وقتش صرف کارگری، روزمزدی و تلاش برای بقا شد.

او در نوجوانی برای سیر کردن شکمش دست به هر کاری زد: 
کار در کارخانه کنسروسازی، صید صدف، دزدی از کشتی‌ها و حتی ولگردی در اسکله‌ها. همین تجربه‌های تلخ، بذر نگاه عدالت‌خواهانه و سوسیالیستی او را در آینده کاشت.

اما در دل این فقر، یک پناهگاه داشت : کتابخانه‌ها.
 او عاشق کتاب شد و با ولع تمام نوشته‌های داروین، مارکس، نیچه و نویسندگان بزرگ جهان را می‌بلعید. 
شاید مدرسه‌نرفته بود، اما خودآموخته‌ای شد که ذهنش از بسیاری دانشگاه‌دیدگان بازتر بود.

 آغاز نوشتن؛ از ۱۵ سالگی تا انفجار استعداد

جک لندن در ۱۵ سالگی قلم به دست گرفت. نخستین داستان‌هایش را برای مجلات فرستاد و در ۱۷ سالگی موفق شد نخستین اثرش با نام Typhoon Off the Coast of Japan («تایفون در سواحل ژاپن») را منتشر کند.

از همان جوانی استعدادش برق زد؛ نثری تند، زنده و پر از تصویر. در ۲۰ سالگی به‌عنوان نویسنده‌ای جدی شناخته شد و تنها در دو دهه بعد بیش از ۵۰ کتاب و صدها داستان کوتاه نوشت. سرعت و حجم کارش حیرت‌انگیز بود؛ گویی می‌دانست زمان زیادی در اختیار ندارد.

 جست‌وجوی بقا؛ زندگی ماجراجویانه

زندگی جک لندن پر از ماجراجویی بود. او مدتی دریانورد شد و به ژاپن رفت. در کشتی‌های شکار فُوک کار کرد و سختی زندگی در اقیانوس را تجربه کرد. سپس به آلاسکا سفر کرد و با طلایابان و شکارچیان زیست.

این تجربه‌ها بعدها به سوخت اصلی رُمان‌هایش بدل شد. وقتی "آوای وحش یا سپیددندان" را می‌نویسد، تنها تخیل نمی‌کند؛ او واقعاً سرمای آلاسکا را با پوست و استخوان حس کرده، زوزه گرگ‌ها را شنیده و نبرد حیوانات برای بقا را دیده بود. همین تجربه مستقیم به آثارش اصالت بخشید.

 سپیددندان و آوای وحش ؛ جراحی روح حیوانات

در سپیددندان، داستان توله‌گرگی که میان دنیای وحش و انسان سرگردان است، جک لندن نشان داد که حیوان می‌تواند شخصیت داشته باشد. او به‌سان یک جراح، لایه‌های غرایز و احساسات حیوان را شکافت : 
ترس، خشونت، وفاداری و عشق.

در آوای وحش، سگ خانگی به وحش بازمی‌گردد. این داستان درواقع یک آزمایشگاه ادبی است برای شناخت غرایز نخستین؛ جایی که تمدن در برابر طبیعت فرومی‌ریزد.
 "قلم لندن" به‌قدری دقیق و علمی حرکت می‌کند که گویی او "دامپزشکی" است که نه بدن، بلکه روان حیوانات را جراحی می‌کند.

 انسان و حیوان و زیست اجتماعی

جک لندن فقط حیوانات را ننوشت. او انسان را نیز همانند حیوانی درگیر با غرایز و نیروهای اجتماعی تصویر کرد.

در گرگ دریا ، "کاپیتان لارسن" نمونه‌ای از قدرت بی‌رحم و حیوانی است که در قالب انسان تجسم یافته. این اثر جدالی است میان فرهنگ و طبیعت، عقل و غرایز.

در "مارتین اِدِن" ، نیمه‌ زندگینامه خود او، انسانی فقیر و خودساخته را می‌بینیم که برای رسیدن به جایگاه ادبی تلاش می‌کند، اما در نهایت در دام نومیدی و خودویرانگری می‌افتد.

این آثار نشان می‌دهند که در نگاه لندن، مرزی میان حیوان و انسان از دیدگاه غریزی وجود ندارد ؛ هر دو درگیر بقا، قدرت، عشق و مرگ‌اند و این انسان است که "اشرف مخلوقات" است که هم "می خواند" و هم ادراکی را "نگارش" می کند.


 
فلسفه جک لندن

لندن تحت‌تأثیر داروین، مارکس و نیچه بود. آثارش آمیزه‌ای است از:

داروینیسم: بقا برای اصلح، طبیعت بی‌رحم.

سوسیالیسم: عدالت‌خواهی، دفاع از طبقات فرودست.

رمانتیسیسم:
 ستایش زیبایی و قدرت طبیعت خدادادی.

اگر "جک لندن" بیشتر زنده می‌ماند ...
"جک لندن" در سال ۱۹۱۶، در ۴۰سالگی، بر اثر بیماری، افسردگی و افراط در مصرف دارو درگذشت و تنها ۲۵ سال قلم زد، اما میراثی عظیم بر جای گذاشت.

پرسش مهم این است: اگر عمر بیشتری می‌کرد چه می‌شد؟

او از ۱۵ سالگی نوشتن را آغاز کرد و در ۴۰سالگی بیش از ۵۰ کتاب داشت. تصور کنید اگر تا ۷۰ سالگی می‌زیست، چه گنجینه‌ای خلق می‌کرد!

در زمان خودش آثارش پرخواننده‌ترین نویسنده ایالات متحده بود و در اروپا نیز شهرتی عظیم داشت.

هم‌دوره‌ای او، "رودیارد کیپلینگ" (نویسنده جنگل‌کتاب) ، نوبل ادبی گرفت ؛ در حالی‌که آثار لندن پرخواننده‌تر و اثرگذارتر بود.

بسیاری از منتقدان معتقدند که اگر عمرش کفاف می‌داد، بی‌تردید نامزد و برنده "جایزه نوبل ادبیات" می‌شد.

مرگ زودهنگام  وی ، تیغی بود که قلم او را نیمه‌تمام بُرید. اما همین نیمه‌نوشتۀ او به‌اندازه یک عمر نویسندگان دیگر، پرقدرت و جاودانه شد.

 مرگ زودهنگام و میراث جاودانه

جک لندن قربانی همان چیزی شد که می‌نوشت: نبرد بقا. او سال‌ها با فقر، بیماری ، اعتیاد و افسردگی جنگید و  سرانجام در مزرعه‌اش در "کالیفرنیا" چشم از جهان فروبست.

اما میراث او همچنان زنده است:

آثارش به بیش از ۸۰ زبان ترجمه شده‌اند.

"سپیددندان و آوای وحش" بارها به فیلم و انیمیشن تبدیل شده‌اند.

نگاه او به پیوند انسان و حیوان ، الهام‌بخش نویسندگان و زیست‌شناسان شد.

بیشتر بخوانید:

"طبیعت" به‌مثابه شخصیت اصلی در "سپیددندان و آوای وحش"... بخش نخست

کتاب دوم "آوای وحش" «دو مسیر متقابل؛ از وحش به تمدن، از تمدن به وحش»/ بخش دوم

«گرگِ دریا؛ نقد تمدن از دل دریای توفانی جک لندن»/ بخش سوم و پایانی

 تیغی که هنوز می‌بُرد

جک لندن "دامپزشک" نبود، اما با قلم تیز و بُرنده خود همان کاری را کرد که جراحان با تیغ انجام می‌دهند:
 باز کردن حقیقت زندگی. او حیوانات را به ما نشان داد تا انسان را بهتر بشناسیم. زندگی فقیرانه، کودکی بی‌مدرسه، ماجراجویی‌های خطرناک و مرگ زودهنگام همه دست‌به‌دست دادند تا او بدل به نویسنده‌ای یگانه شود.

«اگرچه مرگ زود هنگام وی ،  نوبل را از او گرفت ، اما میراث اش از هر جایزه‌ای درخشان‌تر است. هنوز هم وقتی سپیددندان را می‌خوانیم، صدای جراحی کلماتش را می‌شنویم ؛ تیغی که روح حیوان و انسان را یک‌جا می‌شکافد و حقیقت مشترک آن‌ها را آشکار می‌کند و در این میان ، انسان به دلیل صفات خاص خود "اشرف مخلوقات" خداست که انکار پذیر نیست.»/ ۷۵۲

                علیرضا کیهان پور

خبرهای مرتبط
برچسب ها
آنچه شما گفته اید
  • ناشناس
    می گوید:
    البته جک لُندُن صحیح است
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.