یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

حکایت " ابن سینا " و سَر بریدنِ " گاو مالیخولیایی "

یکی از فرزندان پادشاه آل بویه "مالیخولیا" گرفته بود و خیال می کرد که گاو شده است!. همه روز فریاد می زد که «مرا بکُشید که گوشت من بسیار لذیذ است» و "ماااا ماااا" می کرد.
کد خبر  9489
note

a href="/علیرضا%20کیهان%20پور" target="_bla" rel="noopene">فاخته</a>-  "بر به "ابن سینا" رسید و پادشاه از او خواست تا پسرش را معالجه کند. ابن سینا قبول کرد و سپس گفت: «به آن جوان بشارت دهید که یک قصاب می‌آید تا تو را بکُشد». ابن سینا با لباس قصابی و یک ساطور به کاخ رفت و گفت: «این گاو کجاست تا او را بکُشم؟» آن جوان هم “مااااااا” کرد یعنی من اینجا هستم. ابن‌سینا گفت: «به اینجا بیاریدش و دست و پای او را ببندید و بر زمین بزنیدش!» بیمار چون آن شنید دوید و به آنجا آمدو بر پهلوی راست خوابید؛ پاهای او را سخت ببستند. "ابن سینا" آمد و چاقو ها را تیز کرد و دست بر پهلوی او گذاشت طوری که عادت قصابان بود. پس گفت: « این چه گاو لاغری است! این را نمی شود سَر بُرید!(، به او علف بدهید تا چاق شود» ابن‌سینا برخاست و بیرون آمد، و اطرافیانش گفت که: «دست و پای او را باز کنید و دارویی که می گویم پیش او ببرید و به او بگویید: بخور تا زود چاق شوی». آنچنان کردند که ابن‌سینا گفت. خوردنی پیش او بردند و او خورد؛ و بعد از آن هر چه از دوا و دارو ابن‌سینا تجویز کرده بود به او دادند و گفتند که «خوب بخور! که اینها گاو را چاق می کند». او شنید و خورد به آن امید که چاق شود تا او را بکُشند. یک ماه بعد جنون آن جوان درمان شد. و این معالجه از کسی برنمی‌آمد جز سرآمد  پزشکان دوران یعنی ابن سینا...

علیرضا کیهان پور

* اقتباس از یک حکایت قدیمی

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.