فاخته- "محمود بیضاوی" می گوید که با پدر و مادر پیر خود خداحافظی گرمی کردم و برای کار به دیار غُربت رفتم و قرار شد بعد از دو سال برگردم.
کم کم به وقت بازگشتم نزدیک می شد که یکی از دوستانم خبری از پدر و مادر برایم آورد که چند روز پیش طرّاری زبل، الاغ پدر را دزدیده و پدر نگران حال الاغ بوده از قضا دزد برای خرید عمده میوه و سبزیجات به بازار رفته و بار سنگینی بر روی الاغ می گذارد و در شلوغی بازار مرد دزد مشغول می شود.
اما الاغ که راه منزل پدر را می دانسته به جلو درب منزل آمده و با مشکل وارد خانه می شود .
پدرم نیز مادرم را صدا می زند که بیا و ببین پسرت دو ساله رفته دیار غریب چیزی برای ما نفرستاده! اما الاغ ما دو روز رفته و با دست پر برگشته!.
«وقتی بچه های امروزه ، پدر و مادر را فراموش می کنند؛ یک حیوان وفادار و نجیب باربَر جبران مافات می کند.
به حیوانات اهلی و جورکِش و قدرشناس روزگار بی وفا ؛ محبت کنیم و به آن ها عشق بورزیم...»/ ۴۵۶
علیرضا کیهان پور
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.