فاخته- تصور کنید ساعت ۱۱ صبح است، مطب شلوغ، یک سگ زیر عمل بیهوشی، یک گربه با دیسترس تنفسی روی میز اکسیژن، صاحب یک قلاده ژرمن شپرد عصبانی جلوی در منتظر جواب آزمایش است و شما با دستکش خونی دارید بخیه میزنید.
ناگهان در باز میشود. چهار نفر با لباس فرم و دوربین موبایل وارد میشوند:
«بازرسی سرزده اداره دامپزشکی! همه چیز رو همین الان نشون بدید! یخچال دارو، فاکتورها، سطل زباله عفونی، مجوزها، حتی کشوی میزتون!»
صاحب حیوان ماتش میبرد، سگ زیر بیهوشی ممکن است از استرس بیدار شود، شما هنوز دستکش خونی دستتان است و یکی داد میزند: «چرا دستکش خونی رو هنوز دور ننداختی؟!»
در همین لحظه یکی دیگر دارد از اتاق عمل فیلم میگیرد و فردا همان فیلم در گروه ۵۰۰ نفره تلگرامی پخش میشود با کپشن: «وضعیت اسفبار یک درمانگاه در فلان شهر».
این روزها این داستان را همه دامپزشکهای کلینیسین ایران دارند.
وقتی «بازدید سرزده» تبدیل به «شکار لحظهای» میشود
در کشورهای اروپایی و آمریکا هم بازدید بدون اطلاع قبلی هست، اما آنجا بازرس خودش دامپزشک کلینیسین با حداقل ۱۰ سال سابقه مطب است، با لبخند وارد میشود، میگوید:
«سلام همکار عزیز، امروز اومدیم ببینیم چطور میتونیم بهتون کمک کنیم که کارتون بهتر بشه».
گزارش محرمانه میماند، فقط در صورت تخلف خیلی جدی به کمیته انضباطی میرود و حتماً برنامه اصلاحی مشترک مینویسند.
اینجا اما گاهی بازرس، کارشناس جوان تازهکار است، با چکلیست کارخانه تولید واکسن میآید، از درمانگاه انتظار دارد مثل خط تولید داروسازی همه چیز برق بزند، و اگر یک ویال تاریخگذشته (که اتفاقاً برای معدومسازی جدا کرده بودید) پیدا کند، همان لحظه عکس میگیرد و میرود در گروه مدیران استانی پخش میکند.
یک اشتباه بزرگ: درمانگاه را با کارخانه یکی دانستن
درمانگاه دامپزشکی کارخانه نیست.
اینجا بیمار زنده داریم، اورژانس داریم، صاحب حیوان نگران و گاهی عصبانی داریم، عمل جراحی نیمهکاره داریم، استرس داریم، خون و مدفوع و استفراغ داریم.
نمیشود با همان متر و معیار کارخانه تولید سرم یا کنسانتره دام بیایید و بگویی «چرا برچسب انقضا روی جعبه واکسن خوانا نیست؟» وقتی همین الان یک سگ با پاروا ویروس ،زیر سرم است و جانش به دقیقه بستگی دارد.
چرا مسئولین ما اینقدر عاشق «سرزده» هستند؟
چون در فرهنگ مدیریتی ما، «سرزده رفتن» یعنی نشان دادن قدرت شخصی.
از زمان شاه عباس که لباس مبدل میپوشید و شبها سرک میکشید تا رضاشاه که ناگهان وارد ادارات میشد، تا امروز که هر مدیر میانی دوست دارد عکس «بازدید سرزده»اش در سایت اداره و کانال تلگرام برود.
در کشورهایی که قانون قوی است، نیازی به این نمایش نیست. آنجا سیستم خودش کار میکند. اینجا چون سیستم ضعیف است، فقط «ترساندن ناگهانی» جواب میدهد. نتیجه؟ همه از ترسِ «سرزده» به جای کار درست، فقط به فکر پنهانکاری و ظاهرسازی میافتند.
حرف آخر، خیلی صریح
جامعه دامپزشکی ایران دیگر تحمل «بازرسی تحقیرآمیز» را ندارد.
ما پزشک حیوانات هستیم، نه قاچاقچی دارو و واکسن.
ما شب عید و تعطیلات رسمی هم شیفتیم، وقتی همه خوابند ما داریم سزارین گربه میکنیم .
شأن ما، اعتماد و آرامش روانی ما هم بخشی از سلامت عمومی است.
شش پیشنهاد عملی که می بایستی همین فردا در ادارت دامپزشکی استانها میشود اجرا کرد:
اگر این 6 خط ساده اجرا شود، همان بازدید سرزدهای که امروز کابوس شبهای ماست، تبدیل به بهترین فرصت برای رشد حرفهایمان خواهد شد.
تا آن روز، ما دامپزشکها همچنان با استرس در باز شدن ناگهانی را خواهیم داشت؛ مثل همان لحظهای که در اتاق عمل هستیم و صدای داد و بیداد میآید.
این گزارش را هر کس که یک روز درمانگاه داشته، با تمام وجود درک میکند.
دکتر جواد شایان خواه
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.