فاخته- هفته دامپزشکی بخصوص چهاردهم مهرماه برای خانواده دامپزشکی، فقط یک روز تقویمی نیست. روزی است که بسیاری از همکاران آن را (شب قدر دامپزشکی)مینامند شبی که کارنامه یکسال تلاش، دلسوزی و خدمت مرور میشود. همانگونه که در شب قدر انسان با خدای خویش عهد میبندد تا سال آینده را با ایمان، تلاش و بندگی سپری کند، در روز قدر دامپزشکی نیز ما با خود و وجدانمان پیمان میبندیم که سال پیش رو را با تعهد دلسوزی و عشق به مردم و سلامت کشور ادامه دهیم. روزی است که شاید در ظاهر جشن و مراسمی باشد، اما در باطن فرصتی برای تأمل سپاس و قدردانی از انسانهایی است که چراغ سلامت جامعه را روشن نگه میدارند.
هفته دامپزشکی امسال هم با همه شور و هیاهوی خاص خودش به پایان رسید. هفتهای پر از برنامه تبریک، تقدیر و البته حرفهای نگفته. از همان روزهای آغازین، سالنهای همایش و ادارات پر بود از چهرههای آشنا از مدیران و مسئولان گرفته تا کارشناسان و دامپزشکان جوان. همه آمده بودند تا یک هفته در کنار هم باشند زحمات یکساله مرور شود و از تلاشهای خانواده بزرگ دامپزشکی قدردانی شود.
مسئولان در سخنرانیها از جایگاه والا و نقش بیبدیل دامپزشکی گفتند از اینکه دامپزشکان در خط مقدم سلامت جامعه هستند، از اهمیت کنترل بیماریهای مشترک انسان و حیوان و از ضرورت حمایت از این قشر خدوم وعدههایی داده شد؛ از بهبود وضعیت معیشت و استخدام نیروهای جدید تا حمایت از بخش خصوصی و بازنگری در ساختار اداری. حرفها زیبا بود اما در میان لبخندها و تشویقها نگاههای پر از سکوت هم دیده میشد.
برخی از همکاران با خوشحالی از دیدهشدن گفتند. آنها که بعد از سالها کار و تلاش بالاخره نامشان بهعنوان (نمونه )خوانده شد و لوحی در دست گرفتند. اما عدهای دیگر در گوشهای آرام لبخندی زدند و گفتند: (ما هنوز منتظریم...) همان کارشناسانی که سالهاست در گرمای تابستان و سرمای زمستان در جادههای خاکی و روستاهای دورافتاده واکسن میزنند همان ناظران بهداشتی که نه نوروز برایشان تعطیل است و نه رمضان و محرم، همیشه آمادهباشاند تا بیماریای در کشور جان نگیرد و سفره مردم امن بماند.
در این میان، یکی از خاطرات جالب و بامزه هفته هم مربوط به روزی بود که در اداره جشن کوچکی برپا شده بود. مسئولان و همکاران در حال اجرای مراسم بودند و فضای شادی حکمفرما بود. اما چند متخلف به خیال اینکه (همه امروز درگیر جشناند)با خیال راحت مشغول کارهای غیرمجاز خود شدند غافل از اینکه چند کارشناس وظیفهشناس ترجیح داده بودند در مراسم شرکت نکنند و طبق معمول، بازدیدهای خود را انجام دهند.
در یکی از بازدیدها وقتی مأموران آنها را غافلگیر کردند، یکی از متخلفین با تعجب گفت:
(اِ… مگه امروز جشن نیست؟ شما چرا اینجایید؟!)
یکی از کارشناسان با خنده جواب داده بود:
(آره، جشنه! ما هم اومدیم جشن بگیریم، فقط جشن ما فرق میکنه، جشن برخورد با متخلفینه!)
همه خندیده بودند ولی همان برخورد باعث شد چند تخلف جدی هم پیشگیری شود. همین اتفاقهای ساده، یادآور تعهد واقعی دامپزشکان است تعهدی که حتی جشن و تقدیر هم نمیتواند وقفهای در آن ایجاد کند.
اما برای من، یکی از بهترین خاطرات این هفته، تماس تلفنی یکی از رؤسای پیشکسوت سازمان دامپزشکی کشور بود. تماسی سرشار از محبت، تبریک و خداقوت. صدای گرم و دلنوازش یادآور روزهایی بود که در آن نسل عشق به کار بر هر چیز دیگری مقدم بود. همین تماس کوتاه برایم از هر لوح و تقدیری ارزشمندتر بود چون از دل برآمد و بر دل نشست.، ناگهان یاد خاطرهای از حدود بیست سال پیش در ذهنم زنده شد روزهایی که معاون پشتیبانی یکی از ادارات کل جنوب کشور بودم.
آن شب حوالی ساعت 11 جلسهای با حضور مدیرکل استان و چند نفر از همکاران داشتیم. درگیر بحرانی جدی بودیم که هیچ راهحلی برایش به ذهنمان نمیرسید. خستگی و ناامیدی بر فضای جلسه سایه انداخته بود و همه ساکت مانده بودیم. در آن لحظه به ذهنم رسید که شاید بهتر باشد با ریاست وقت سازمان دامپزشکی کشور تماس بگیرم و راهنمایی بخواهم.
مدیرکل و همکاران با تعجب گفتند: (بابا الان دیگه شب شده آقای دکتر خواب هستند!)
اما دل را به دریا زدم و شماره ایشان را گرفتم. زنگ دوم بود که پاسخ دادند. با شرمندگی و عذرخواهی گفتم قصد مزاحمت نداشتم فقط موضوع مهمی پیش آمده است.
در کمال ناباوری متوجه شدم که آقای دکتر نهتنها در حال استراحت نبودند بلکه در محل کار حضور داشتند و مشغول پیگیری امور بودند با حوصله آرامش و تسلطی مثالزدنی به صحبتها گوش دادند و سپس دقیق و روشن راهنمایی کردند آنچنان که گویی سالها در همان استان فعالیت داشتهاند.
راهنماییهای وی مسیر را برایمان روشن کرد و بحرانی که تصور میکردیم از آن راه گریزی نیست، در کمتر از چند ساعت به فرصتی برای بهبود عملکرد و هماهنگی بیشتر تبدیل شد.
آن شب برای من درسی بزرگ بود اینکه مدیریت واقعی یعنی حضور، آگاهی و احساس مسئولیتی که زمان و مکان نمیشناسد. هنوز هم وقتی صدای گرم آن تماس امسال را شنیدم یاد همان شب افتادم و با خود گفتم
بعضی آدمها حتی سالها پس از مسئولیتشان، باز هم چراغ راهند.
ازسوی دیگر دریافت پیامکهای تبریک از سوی رئیس سازمان دامپزشکی کشور و رئیس نظام دامپزشکی کشور،در این هفته برام لطفی دوچندان داشت. پیامهایی که با وجود کوتاه بودن حال و هوایی از صمیمیت و همدلی را منتقل کرد و باعث شد خستگی یکساله از تنم بیرون برود.
در حاشیه این هفته اما چالشی بامزه هم میان نظام دامپزشکی و ادارات کل در انتخاب نمونههای بخش خصوصی پیش می آمد هرکدام بر انتخابهای خود پافشاری میکردند و فضای رقابتی عجیبی شکل گرفته بود. یکی از همکاران با خنده میگفت: (حس میکنم اینجا انتخاب نمونه نیست دربی پرسپولیس و استقلاله)
در بعضی از استانها نیز مراسمها با استقبال بینظیری روبهرو شد سالنها کاملاً پر بودند بسیاری ایستاده در مراسم شرکت کردند، و شور و هیجان مثالزدنی بود. از حضور پررنگ بخش خصوصی تا قدردانی از پیشکسوتان،همه چیز نشان از عشق و تعلق خاطر جامعه دامپزشکی داشت.
البته امسال مثل همیشه سالنها پر از سبدهای گل هم بود گلهایی که از طرف شرکتهاو همکاران ارسال شده بود. رنگارنگ و زیبا اما پرخرج. هرچند دیدن آن گلها چشمنواز بود اما شاید وقت آن رسیده باشد که در این رسم ومواردمشابه تجملی تجدیدنظر کنیم. چه زیبا میشد اگر بهجای اینهمه گل برگههایی از کمک به مؤسسات خیریه بیماران نیازمند یا پناهگاههای حیوانات به مراسم آورده میشد. آنوقت عطر گلها عطر مهربانی واقعی بود.
هفته دامپزشکی، فقط مراسم و لوح و سخنرانی نیست...
اما شاید تأثیرگذارترین خاطره مربوط به یکی از بازنشستگان بود. او با لبخندی آرام بهم گفت: من ۳۵ سال در سیستم دولتی کار کردم. همیشه امیدوار بودم یک روز زحماتم دیده شود ولی هیچوقت نشد. بعد از بازنشستگی به بخش خصوصی رفتم و در یک هلدینگ مشغول شدم. امسال در همان بخش خصوصی از من به بهترین شکل تقدیر شد. جالب اینجاست که بالاخره بعد از سالها نه در جایی که برایش عمرم را گذاشتم، بلکه در جایی دیگر دیده شدم. و با خودم گفتم دیدن آدمها همیشه ممکن است، فقط باید صبر داشت و دلپاک ماند.
حرفهایش من را به فکر فرو برد. در سکوتی کوتاه، به یاد کسانی افتادم که بیادعا کار کردند و رفتند، بیآنکه نامشان جایی ثبت شود. همانهایی که با دل کار کردند نه برای تقدیر بلکه برای وجدان کاری و عشق به خدمت.
هفته دامپزشکی، فقط مراسم و لوح و سخنرانی نیست. فرصتی است برای بازنگری برای دیدن کسانی که سالهاست در سایهاند همانهایی که اگر نباشند این چرخ بزرگ سلامت نمیچرخد از واکسیناتورهای میدانی تا کارشناسان آزمایشگاه از دامپزشکان دولتی تا فعالان بخش خصوصی، همه با هم زنجیرهای از خدمت و سلامت را شکل دادهاند.
در پایان این هفته، وقتی چراغ سالنها خاموش شد و بنرها جمع شدند، چیزی که باقی ماند، حس غرور محبت و همدلی بود. غرور از اینکه عضوی از خانواده دامپزشکی هستیم خانوادهای که شاید زیاد به چشم نیاید اما در سختترین لحظات، ستون سلامت جامعه است.
شاید وعدهها هنوز در حد حرف مانده باشند اما امید هست. امید به روزی که همه همکاران، از جوانترین تا باتجربهترین بهاندازه تلاششان دیده شوند. روزی که دیگر برای دیدهشدن نیازی به انتظار نباشد.
هفته دامپزشکی به پایان رسیداما رسالت دامپزشک پایانناپذیر است.
او نگهبان خاموش سلامت است؛ کسی که حتی اگر دیده نشود باز هم با دل و عشق کار میکند، چون میداند: سلامت مردم، آرامش اوست.
دکتر رضا افشاریان
کارشناس اداره کل دامپزشکی خراسان رضوی
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.