فاخته- دو روز قبل از مراسم، دو نفر از بازنشستگان قدیمی اداره کل دامپزشکی خراسان رضوی به اداره آمدند و با همان لبخند همیشگی، یکییکی همکاران را دعوت کردند:
(میخواهیم بعد از سالها دوباره همه دور هم جمع شویم و خاطرات گذشته را مرور کنیم. سالن همایش آفتاب، حتماً بیایید!)
این دعوت ساده و صمیمی شور و شوقی در اداره ایجاد کرد. حس کردم دیدار با کسانی که سالها در کنارشان کار کردهایم و خاطراتشان هنوز زنده است چقدر دلنشین خواهد بود.
روز مراسم فرا رسید. وقتی وارد سالن همایش آفتاب در مشهد شدم نماز مغرب و عشاء در حال برگزاری بود.
بازنشستگان و همکاران شاغل با آرامش در صفوف نماز ایستاده بودند. دیدن سکوت و صفای چهرهها حس عجیبی به من داد انگار تجربه سالها خدمت و زندگی در یک لحظه جمع شده بود و یادم آورد که احترام و معنویت چه تأثیری بر دلها دارد.
بعد از نماز سالن کمکم پر شد و صدای خنده و احوالپرسیها فضای سالن را پر کرد. هر گوشه سالن پر از خاطرات شیرین گذشته بود. بازنشستگان با هم سلام و احوالپرسی میکردند گاهی دست یکدیگر را محکم میفشردند و نگاههای مهربانشان سالها فاصله را پر میکرد.
وقتی یک فنجان چای داغ و یک شیرینی برداشتیم، حس صمیمیت و راحتی بیشتری به همه منتقل شد انگار حتی کوچکترین جزئیات مثل همین چای و شیرینی بخشی از خاطرات و مهربانی این جمع بود.
حضور در کنار بازنشستگان باعث شد بیشتر به ارزش تجربه و تلاش سالهای گذشته پی ببرم.
دیدن افرادی که در مأموریتها، روستاها و آزمایشگاهها با کمترین امکانات و عشق خدمت کردهاند حس احترام و تحسین را عمیقتر میکرد.
با خودم فکر کردم: (چند سال دیگر نوبت ما هم خواهد رسید روزی در همین جمع خواهیم نشست و خاطرات خودمان را برای نسل بعد تعریف خواهیم کرد.)
این فکر هم لبخند به لب میآورد و هم کمی تأمل در دل ایجاد میکرد واقعیتی که نمیتوان آن را انکار کرد: زمان به سرعت میگذرد و روزی همه ما مسیر بازنشستگی را تجربه خواهیم کرد.
یکی از چیزهایی که بیش از همه جلب توجه میکرد جدیت و نظم ذاتی بازنشستگان بود. حتی بعد از سالها، هنوز همان مسئولیتپذیری و دقت در نگاه و رفتارشان دیده میشد
اما در عین حال با شوخطبعی و مهربانی رفتار میکردند. این ترکیب جدیت و صمیمیت برای من که در انتهای راه هستم یک درس بزرگ بود:
میتوان هم حرفهای و مسئولیتپذیر بود و هم با محبت و صمیمیت با دیگران برخورد کرد.
چیزی که خیلی جالب بود ثبت لحظات توسط عکاس و فیلمبردار بود. دوربینها مدام در حال ثبت لحظهها بودند: لبخندها نگاههای پر از خاطره و دستهایی که بعد از سالها دوباره فشرده میشدند.
با نگاه به جمع حس بامزهای در من ایجاد شد ناخودآگاه به خودم گفتم: (چند سال دیگر نوبت ما هم خواهد رسید و ما هم در چنین جمعی خواهیم نشست.)
این فکر هم لبخند به لب میآورد و هم کمی تأمل در دل ایجاد میکرد.
یکی از نکات مهمی که در ذهنم باقی ماند تلاشها و خدمات نیروهای فنی بازنشسته در خراسان رضوی بود.
سالها در مأموریتها آزمایشگاهها و روستاها کار کرده بودند اما در احکام رسمی بازنشستگیشان، رسته فنی لحاظ نشده بود.
این موضوع یادآور شد که احترام و توجه به بازنشستگان به ویژه نیروهای فنی که ستونهای اصلی دامپزشکیاند، چقدر مهم است.
حضور در کنار آنها باعث شد قدر تجربه و تلاش نسلهای گذشته را بیشتر بدانم و در دل بگویم: (ما امروز نشانهای از تلاش آنها را میبینیم و باید قدر آن را بدانیم.)
بازنشستگان با لبخند و آرامش خاطرات شیرین و تجربههای دشوار خود را مرور میکردند.
هیچ شکایتی در کار نبود همه با دل خوش و رضایت در کنار هم بودند. این دیدن برای من درس بزرگی بود احترام صبر، تعهد و عشق به کار، همیشه جای خود را در دلها باز میکند.
وقتی سالن آرام شد و بازنشستگان شروع به رفتن کردندحس خاصی داشتم.
لبخندهای آرام دستهای فشرده شده و نگاههای مهربانشان یادآور این بود که خدمت واقعی هیچگاه فراموش نمیشود و ارزش تجربه نسلهای گذشته همیشه زنده خواهد ماند.
من که امروز کارمند اداره هستم با لبخند و حس امید از سالن بیرون رفتم و در دل گفتم:
(روزی نوبت ما هم خواهد رسید. اما مهم این است که با عشق، وجدان و رضایت از کارمان خداحافظی کنیم و راه بازنشستگان امروز را ادامه دهیم.)
آن روز، سالن آفتاب و دلهای روشن بازنشستگان، همزمان بر دل همه تابید و حس صمیمیت، احترام و عشق به خدمت حظهای فراموشنشدنی ساخت که تا مدتها در ذهن من باقی خواهد ماند.
دکتر رضا افشاریان
رئیس اداره نظارت بر بهداشت عمومی و مواد غذایی
اداره کل دامپزشکی خراسان رضوی
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.