یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

بارشِ باران ؛ نیایش جان‌ها و زبان بسته‌ها

هر قطره، سفیری از رحمت بی‌پایان خدا...
کد خبر  14103
note

فاخته- هر قطره، سفیری از رحمت بی‌پایان خدا

ای خدای بی‌همتا…
ای که از هیچ، همهه‌چیز آفریدی و از نیستی، هستی بخشیدی…
ای که دریاها به فرمانت می‌خروشند و کوه‌ها با نگاهت آرام می‌گیرند…
ما امروز، با دستانی خالی اما دل‌هایی لبریز از امید،
به درگاهت آمده‌ایم،
تا از تو بخواهیم، آنچه تنها تو می‌توانی همه ما ارزانی بداری 
بارانی که جان ببخشد.

ای مالک ابرها،
چشم‌هایمان به آسمان دوخته شده و گوش‌هایمان در انتظار صدای نخستین قطره…
زمین، مانند مادری خسته، دستانش را به سوی تو دراز کرده،
و از تو، جرعه‌ای حیات می‌طلبد.
خاک، تَرک خورده و لبانش چون لبان تشنه یک مسافر کویری،
به بوی باران حریص است.

پروردگارا…
انسان‌ها پیش از هرچیز تشنه‌اند؛
مردی که در کارگاه زیر آفتاب عرق می‌ریزد،
زن روستایی که سطل آب را از کیلومترها دورتر به دوش می‌کشد،
کودکی که با لیوان خالی آب به مادر نگاه می‌کند
و مسافری که در جاده، به امید یک جرعه از چشمه‌ای کنار راه، لبخند می‌زند…
همه، چشم‌انتظار باران تو هستند.

ای بخشنده بزرگ،
به بیماران بیمارستان‌ها که نفسشان به دستگاه وابسته است،
هوای تازه و باران پاک عطا کن،
تا هر سلولشان از تازگی تو لبریز شود.
بر لبان خشک کارگران و کشاورزان، قطره‌ای بنشان
که قوّتشان بازگردد و امید در چشم‌هایشان بدرخشد.

ای خالق دشت و کوه و دامن‌سبز زمین…
اکنون فصل برداشت گندم است و خوشه‌ها، آرام در انبارها آرمیده‌اند؛
اما چشم کشاورز، به زمین و کشت آینده است.
بارانی ببار که خاک نرم شود، بذر، جان بگیرد و سال آینده،
دوباره بوی نان تازه در خانه‌ها بپیچد.

ای پروردگار مهربان،
دام‌های زبان‌بسته نیز چشم به آسمان دارند:
گاوهایی که در آغل به بوی علف تازه دل خوش کرده‌اند،
گوسفندانی که دشت‌های خشک را می‌نگرند،
اسب‌هایی که در مرتع‌های بی‌آب، گامشان سست شده،
شترهایی که کویر را با صبر طی می‌کنند،
و مرغ‌ها و خروس‌هایی که حوضچه کوچکشان خشکیده…
همه، بی‌زبان از تو می‌خواهند:
آبی که زندگی را به علف، دانه و مزرعه بازگرداند.

ای پروردگار جنگل و بیابان،
حیات وحش نیز به رحمت تو محتاج است:
آهوان در جستجوی آب، مسیرهای طولانی را می‌پیمایند،
پرندگان مهاجر، مسیرشان را به امید تالاب‌های پرآب طی می‌کنند،
سنجاب‌ها و روباه‌ها، از جوی‌های خشک عبور می‌کنند،
و حتی پلنگی که در دل کوه‌ها زندگی می‌کند،
گوش به صدای باران دارد تا رودهای کوهستانی دوباره جاری شوند.

ای پدیدآورنده کوچک‌ترین آفریده‌ها،
زنبورها که گرده‌افشانی‌شان وابسته به گل‌های شاداب است،
پروانه‌ها که روی گل‌های تازه می‌نشینند،
مورچه‌ها که دانه را به لانه می‌برند…
همه، چشم امید به تو دارند.
بارانی بفرست که گل‌ها دوباره بشکفند
و حیات کوچک‌ترین موجودات هم شکوفا شود.

ای زنده‌کننده دل و زمین،
درختان کهنسال جنگل‌ها، شاخه‌هایشان را چون دستانی بلند به سوی آسمان گرفته‌اند،
چمنزارها در حسرت شبنم بامدادی، خاموش‌اند،
و گل‌های کوهی، در انتظار قطره‌ای که گردوغبار از چهره‌شان بشوید،
چشمانشان به سمت توست.

پروردگارا…
بر رودهایت ببار،
بر جوی‌های خشکیده‌ات، بر چشمه‌هایی که زمزمه‌شان خاموش شده،
بر دریاچه‌هایی که ساحلشان هر روز عقب می‌رود،
بر آبشارهایی که به رشته‌ای نازک تبدیل شده‌اند…
و حتی بر برف‌گیرهای  قلل و کوهستان ها ، تا یخ‌ها بشکنند و رودها جان بگیرند.

ای خالق ابرها،
ابرهایی بر سرزمین ما بفرست که سنگین از رحمت باشند،
و با نسیمی ملایم، به هر روستا، شهر، دشت و کویر برسند،
تا همه‌ آفریده‌ها، مانند همیشه سهمی از مِهرت ببرند.

خدایا…
بارانی ببار که نه تنها خاک، که دل‌های ما را نیز زنده کند؛
بارانی که غبار غم را از جان‌ها بشوید،
بذر محبت را در سینه‌ها برویاند،
و شاخه‌های ایمان را در قلب‌ها جوان کند.

ای مهربان بی‌انتها…
بگذار لبخند کودک، صدای خنده کارگر، آرامش بیمار،
و آواز پرنده، همگی در یک نغمه مشترک باشند:
شُکرِ باران تو.

اکنون، همه ما، با هر زبان و لهجه‌ای که داریم،
از هر روستا، شهر، کویر و کوهستان،
دست به سوی آسمان بلند کرده‌ایم…
کشاورز با دستانی که هنوز بوی خاک و گندم می‌دهد،
کارگر با دستان پینه‌ بسته‌اش،
مادر با آغوشی که کودکش را پناه داده،
پیرمرد با عصا در دست،
مسافر با چمدان خسته‌اش،
و حتی کودکانی که هنوز معنای خشکسالی را نمی‌دانند،
همه، یک صدا می‌گوییم:

خدایا…
بر ما ببار، آن‌چنان که دل زمین سیراب شود و دل ما آرام…
بر لب‌های تشنه‌، چشمه‌ای از مِهر باز کن،
بر دستان خالی، بارانی از روزی فرو ریز،
و بر جان‌های خسته، نسیمی از امید بفرست.

«ای پروردگار بی‌همتا،
به حق این هم‌صدایی،
به حق این دعا که از هزاران قلب برمی‌خیزد،
برکت باران را از ما دریغ مکن…
و بگذار در روزی نه چندان دور،
همه ما زیر آسمانی ابری ،
با صدای رعد و بوی خاک باران‌خورده،
سر بر آسمان بگذاریم و بگوییم:
«الحمدلله ربّ العالمین»۷۲۷

             علیرضا  کیهان پور

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.