پدیده خطرناک نفوذ، سفرهای خارجی بیدستاورد ، رانتهای بینالمللی و فروپاشی آرام سرمایه ملی
فاخته- مقدمه: ظهور و بقای یک کلنی خاموش؛ در دل دیوانسالاری ایران، پدیدهای شکل گرفته که شاید هیچ دوربین امنیتی، هیچ سامانه ارزیاب عملکرد و هیچ چرخه چابک مدیریتی نتوانسته بهصورت ساختاری مهارش کند. پدیدهای که بهدرستی میتوان آن را «اسپورهای کلنی مدیریت میانی» نامید؛ موجوداتی اداری که همچون موریانه، بیصدا اما پیوسته، پنج دهه است بر ریشههای نظام حکمرانی، بهویژه در عرصه امور بینالملل وزارتخانهها و سازمانها، میجوند و فرسایش میآفرینند.
این مدیران میانی – که نه با معیار تخصص آمدهاند و نه با سازوکار ارزیابی ماندهاند – طی سالها بدل به هستههای خودتکثیرشوندهای شدهاند که هر بار مدیران ارشد عوض میشوند، اینها بهطرز اعجابانگیزی پابرجا میمانند؛ درست همانند اسپورهایی که در سختترین شرایط زنده میمانند و نسل خود را حفظ میکنند.
اما خطرناکترین بخش این چرخه، "نفوذ این کلنیها در رگهای حوزه بینالملل دستگاههای اجرایی ایران" است. حوزهای که باید ویترین قدرت نرم اقتصادی و علمی کشور باشد، اما سالهاست در بسیاری از بخشها تبدیل به "پایگاه شخصی سفرهای خارجی، رانتهای بینالمللی، زدوبند با شرکتهای خارجی و هزینهتراشی از جیب مردم" شده است.
چگونه مدیریت میانی به کلنی غیرقابل برچیدن تبدیل شد؟
۱. بقای اداری با روش موریانهای
موریانهها بهطور معمول دیده نمیشوند؛
اما هنگامی که سقف فرو میریزد، تازه حضور خود را آشکار میکنند.
مدیریت میانی ناکارآمد نیز دقیقاً چنین است. آنان:
در ظاهر مطیع مدیر ارشد هستند؛
در باطن اما شبکهای ساختهاند که مدیران بالادست را گذرا و خود را ماندگار میبیند.
تغییر دولتها، جابهجایی وزرا، اصلاح چارت سازمانی، و حتی تجمیع و تفکیک سازمانها، هیچکدام نتوانسته این کلنی را برچیند؛ چراکه قدرت واقعی نه در صندلیهای وزرا بلکه در میزهای طبقه میانی دستگاههاست.
۲. تخمگذاری ساختاری
این شبکهها با استفاده از دو روش زنده ماندهاند:
جذب نیروهای مشابه: افراد بیانگیزه اما حرفشنو، نیروهای سفارشی، افرادی که مقصدشان «پیشرفت کشور» نبود بلکه «قرار گرفتن در چرخه امتیاز» بود.
طرد نیروهای متخصص: با انواع پروندهسازی نرم، بیاعتبارسازی، تعلل در ارتقا، یا سوزاندن انگیزههای فردی.
این چرخه، طی ۵۰ سال، لایهای تشکیل داده که امروز در بدنه دستگاهها به «ثبات مدیریتی مصنوعی» مشهور است.
سلطه کلنیهای مدیریت میانی در امور بینالملل
بخش بینالملل سازمانها، بهطور طبیعی باید کارکردهای زیر را داشته باشد:
دیپلماسی فنی
توسعه صادرات
جذب فناوری
ایجاد کانالهای همکاری پایدار
انتقال تجربه و استانداردهای جهانی
اما در بسیاری از دستگاهها، این بخش طی سالها تبدیل به "شیرینترین منبع رانت فردی" شده است؛ رانتی که مهمترین ابزار آن سفر خارجی است.
بیش از صدها سفر خارجی؛ کمخطرترین نوع فساد اما پُرهزینهترین
صدها مدیر میانی در طول سه دهه اخیر، با استفاده از:
مأموریتهای مبهم،
دعوتنامههای تشریفاتی،
همایشهای غیرضروری،
نمایشگاههای کماثر،
نشستهای بیفایده،
به کشورهای مختلف سفر کردهاند؛
از قاره اروپا تا شرق آسیا، از آمریکای لاتین تا آفریقا.
اما مسئله اصلی سفر نیست؛
مسئله این است که ۹۵ درصد این سفرها هیچ خروجی مکتوب و مستند ندارد.
گزارش مأموریت؟ وجود ندارد.
دستاورد قابل اندازهگیری؟ صفر.
ارائه مستندات برای ارزیابی هزینه/فایده؟ تقریباً هیچ.
درواقع سفرهای خارجی بهجای اینکه ابزار توسعه بینالمللی باشد، تبدیل شده به:
تور شخصی گردشگری
محل مذاکره برای منافع فردی
مسیر پورسانتگیری از شرکتهای خارجی
راز ماندگاری این شبکه در بخش بینالملل چیست؟
الف) نبود نظام ارزیابی پساسفر
هیچ سامانه ملی وجود ندارد که بگوید:
این مأموریت خارجی چه هدفی داشت؟
چه هزینهای از بودجه عمومی پرداخت شد؟
چه دستاورد ملموسی به کشور بازگشت؟
در بسیاری از دستگاهها، گزارش مأموریت تنها یک صفحه صوری است با جملات کلیشهای.
ب) قدرت افراد در تنظیم روابط خارجی در بخشهای تخصصی
افرادی که سالها در دفتر بینالملل ماندهاند:
شبکهسازی با سفارتخانهها را بلدند،
قواعد تشریفات سازمانی را میدانند،
با شرکتهای خارجی تماس مستقیم دارند،
مسیر دعوتنامهها و پرداخت هزینهها را کنترل میکنند.
اینها عملاً «دروازهبان بینالمللی» سازمان شدهاند.
ج) توانایی پنهانشدن در سایه مدیران ارشد
مدیر ارشد میآید و میرود.
اما این نیروها:
آمار کهنه،
ارتباطات مبهم،
و تجربیات ظاهری بینالمللی
را در جیب دارند.
در نتیجه هیچ مدیر جدیدی جرأت نمیکند آنها را جابهجا کند.
گردشگری اداری با پول بیتالمال
۱. سفر خارجیِ بیدستاورد، یک «سرمایهسوزی پنهان» است
در نگاه نخست، یک سفر خارجی چند ده یا چند صد میلیون تومان هزینه دارد.
اما هزینه واقعی آن:
سوزاندن فرصت کشور برای ایجاد ارتباطات جدی
تضعیف دیپلماسی فنی
گمراه کردن مدیران ارشد با گزارشهای جعلی
تبدیل روابط بینالمللی به روابط شخصی
است.
۲. سفر خارجی بهعنوان ابزار «خودانتفاعی» مدیران میانی
بسیاری از این افراد طی ۱۰ تا ۳۰ سال اخیر:
بیش از ۵۰، ۷۰ و گاهی ۱۰۰ سفر خارجی داشتهاند؛
اما حتی یک گزارش تحلیلی ۱۰ صفحهای تولید نکردهاند؛
حتی یک قرارداد پایدار بینالمللی ایجاد نکردهاند؛
حتی یک فناوری وارد نکردهاند.
سفرهای خارجی برای برخی مدیران میانی تبدیل شده به:
ویترین عکاسی با مقامات خارجی
خرید تجهیزات شخصی
دریافت هدیه و پورسانت
چانهزنی برای مأموریتهای بعدی
آنها نه سفیر علمی کشورند، نه نماینده فنی.
بلکه صرفاً مسافران دائمیِ بودجه عمومی هستند.
زدوبند با شرکتهای خارجی
۱. بندهای پنهان در مأموریت خارجی
در برخی دستگاهها، معاونتهای امور بینالملل به محلی برای تسهیل ورود شرکتهای خارجی در ازای پورسانت غیررسمی بدل شدهاند.
الگو معمولاً چنین است:
سفر خارجی به دعوت یک شرکت یا نمایشگاه
مذاکره غیررسمی
قول همکاری
بازگشت بدون گزارش رسمی
فشار برای خرید، واردات یا انتخاب شرکت همان کشور دعوتکننده
در نهایت شرکت خارجی برنده واقعی میشود، مدیر میانی سود شخصی میبرد، و کشور بازنده است.
۲. تبدیل بخش بینالملل به دفتر نمایندگی شرکتهای خارجی
در برخی نهادها، تعداد سفرهای خارجی مدیران میانی با شرکتهای خاص بهقدری زیاد است که گویی آنها کارمند افتخاری آن شرکتها هستند.
این افراد:
بهصورت غیررسمی مشاور شرکت خارجی میشوند،
مسیرهای خرید و قرارداد را هدایت میکنند،
و عملاً نقش لابیست خارجی در داخل دستگاه ایرانی را ایفا میکنند.
چرا پس از ۵۰ سال این کلنی هنوز باقی است؟
۱. نبود بانک اطلاعات عملکرد بینالمللی مدیران
اگر امروز بانک ملی سفرهای خارجی مدیران وجود داشت، بسیاری از چهرهها در برابر افکار عمومی پاسخگو نمیماندند.
اما نبود این شفافیت، بهترین سپر حفاظتی این شبکه است.
۲. عادیسازی فساد نرم
وقتی فساد به شکل رشوه نباشد، اما به شکل «سفر خارجی بیهدف» باشد، دستگاه نظارتی نیز آن را چندان جدی تلقی نمیکند.
در حالی که این بیاثرترین اما پرهزینهترین نوع فساد است.
۳. حفظ مدیریت میانی با اصل «ثبات اداری»
در کشور ما ثبات اداری اغلب با ثبات مدیران میانی بیتغییر اشتباه گرفته میشود.
در حالی که ثبات واقعی یعنی:
ثبات فرآیند
ثبات استاندارد
ثبات خروجی
نه ثبات افراد.
پیامدهای ملی این پدیده
۱. انزوای فنی کشور در حوزههای تخصصی
۲. تصویر نامعتبر از ایران در نشستهای جهانی
۳. هدررفت میلیاردها تومان از بودجه عمومی
۴. قطع ارتباط نخبگان واقعی با شبکههای بینالمللی
۵. سهمگیری شخصی شبکههای مدیریت میانی از قراردادها
۶. جابجایی منافع ملی با منافع فردی
۷. تبدیل دستگاههای تخصصی به شرکت خدمات مسافرتی مدیران
این فقط فساد نیست؛
این استحاله کارکرد یک وزارتخانه است.
چه باید کرد؟ نسخه عملی برچیدن اسپور کلنی ۵۰ ساله
برای مبارزه با این پدیده، کافی است سه ابزار کلیدی بهصورت جدی اجرا شود:
۱. سامانه ملی «شفافیت سفر خارجی»
در این سامانه، اطلاعات هر سفر باید ثبت شود:
هدف
هزینه
جدول جلسات
خروجی قابل اندازهگیری
پیگیریهای بعدی
بدون ثبت گزارش مستند، پرداخت هزینه سفر ممنوع شود.
۲. چرخه سهمرحلهای ارزیابی عملکرد بینالمللی
قبل از سفر: تعیین اهداف
حین سفر: ثبت جلسات
بعد از سفر: ارائه گزارش تحلیلی با شاخصهای دقیق
بدون تحقق اهداف، فرد بهطور اتوماتیک از سفرهای بعدی محروم شود.
۳. قطع شبکههای غیررسمی با شرکتهای خارجی
سامانه ثبت تماس و مذاکره
ممنوعیت ارتباط خارج از ساختار رسمی
تشکیل کمیته مشترک نظارت بر قراردادها
کلام پایانی دردآور تمام نشدنی...
اسپورهای کلنی مدیریت میانی در طول ۵۰ سال گذشته توانستهاند:
بودجه عمومی را برای سفرهای بیدستاورد هزینه کنند،
روابط بینالملل دستگاهها را به تجارتخانه شخصی تبدیل نمایند،
و بدون تولید هیچ خروجی قابل اندازهگیری، موقعیت خود را تثبیت کنند.
اینها موریانههایی هستند که سقف دیپلماسی فنی ایران را از درون پوساندهاند. برچیدن این کلنی نه یک اصلاح ساده، بلکه جراحی بزرگ نظام اداری کشور است.
اگر این جراحی انجام نشود، تجربه پنج دهه گذشته تکرار خواهد شد: سقف فرو میریزد، اما این موریانهها باز هم زنده میمانند./840
علیرضا کیهان پور
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.