یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

وقتی قیچی نمی‌بُرد، ولی روانِ تولیدکننده را می‌بُرَد! ؛ لطفا این طنز را جدی نگیرید...

در فرهنگ شفاهی ایرانی، ضرب‌المثل‌ها گنجینه‌های زبانی‌اند که سال‌ها به دنبال ایده آل های نِسبی، سردرگمی یا تجربه زیسته یک ملت را در یک جمله کوتاه و ظریف جمع می‌کنند.
کد خبر  13875
note

فاخته- اشاره: ضرب‌المثل چیست و این یکی از کجا آمد؟

در فرهنگ شفاهی ایرانی، ضرب‌المثل‌ها گنجینه‌های زبانی‌اند که سال‌ها به دنبال ایده آل های نِسبی، سردرگمی یا تجربه زیسته یک ملت را در یک جمله کوتاه و ظریف جمع می‌کنند.

یکی از این ضرب‌المثل‌های پُرمغز، پرکاربرد و به‌شدت قابل تعمیم به فضای مدیریتی کشور ما، همین است:

«چپ‌اندر قیچی!»

اما این «چپ‌اندر قیچی» دقیقاً یعنی چه؟

بگذارید ساده بگوییم:
فرض کنید قیچی‌ای دارید که دسته‌اش لَق است، یکی از تیغه‌هایش کج بسته شده، و پیچ وسطش هم یا زنگ زده یا گم شده! این قیچی نه تنها چیزی را درست نمی‌بُرَد، بلکه اگر تلاش هم کنید، هم پارچه را خراب می‌کند، هم اعصاب شما را!

در ادبیات عامه، وقتی می‌گویند: «فلانی چپ‌اندر قیچی شده»، یعنی کارش گیر کرده، همه‌چیز به‌هم ریخته، هیچ‌چیز سر جای خودش نیست.
در مدیریت هم، وقتی همه سازمان‌ها حرف خودشان را می‌زنند، بخشنامه‌ها روی هم تلنبار شده‌اند، ولی خروجی واقعی صفر است… یعنی اوضاع، چپ‌اندر قیچی است!

 روایت طنز «قصاب قیچ‌آباد»؛ روستایی که نماد این ضرب‌المثل شد!

در روستای خیالی قیچ‌آباد، همه کار با قیچی انجام می‌شد؛ از بریدن نان تا تقسیم گوشت و.‌.

قصاب معروف روستا سوگند خورده بود با هیچ‌چیزی جز قیچی کار نکند. اما یک روز، دسته قیچی‌اش شکست. آن را سپرد به برادرزاده‌اش که مکانیک تراکتور بود! او هم با آچار و مهره‌ی تراکتور، قیچی را درست کرد… اما نتیجه:

مشتری گوشت می‌خرید، استخوان تحویل می‌گرفت
 یکی مرغ می‌خواست، کله‌پاچه می‌برد
 پیرزن برای گوشت چرخ‌کرده آمده بود، اما فقط چرخ را گرفت!

قصاب می‌گفت: «قیچی‌ ام خرابه ولی کارم درسته!»
و آن‌روز، پیرمرد حکیم ده گفت:

«اینجا دیگه قیچ‌آباد نیست، شده "چپ‌اندر قیچی"!»
و این ضرب‌المثل، از دل یک قصابی وارد فرهنگ ملی شد.

 صنعت دام، طیور و آبزیان زیر تیغه‌های قیچ آباد

امروز در ایران، بسیاری از بخش‌های کشاورزی به‌ویژه دام، طیور و آبزی‌پروری دقیقاً در همان وضعیت چپ‌اندر قیچی هستند. چرا؟ چون:

هر نهاد یک بخشنامه برای خودش دارد

دستورالعمل‌ها متضادند

مجوزها طولانی، موانع موازی، حمایت‌ها شعاری

بخشنامه‌ها زیادند اما راه‌حل‌ها کم

به قول یکی از دامداران:
 «ما در میدان تولید با قیچی کار نمی‌کنیم، اما از بس تیغ این بخشنامه‌ها روی ما رفته، حسابی قیچی‌خورده شدیم!»

 دامداری؛ قیچی‌ای با دسته‌های وارونه!

امروز دامدار ایرانی با مشکلاتی روبه‌روست که ریشه در نبود هماهنگی دارد:

گوشت هست، ولی  قدرت خرید بسیار کم است

دام هست، ولی بازار صادراتی بسته است

نهاده دامی هست، اما فقط برای آن‌هایی که بلدند با سامانه کار کنند!

سامانه هست، اما دامدار وقت و دانش نرم‌افزاری ندارد!

 بخشنامه می‌گوید: نهاده بده، ولی سند مالکیت زمین بیاور!
 بخش دیگر می‌گوید: سهمیه نهاده حذف شده، برو از بازار آزاد بخر!

نتیجه؟
 دامدار هر روز به‌جای تولید، درگیر حل "جدول بخشنامه‌های متناقض" است!

 مرغداری؛ وقتی جوجه در آفساید می‌ماند!

مرغداری‌ها مصداق کامل یک قیچی زنگ‌زده‌اند:

برق نیست، سیستم تهویه از کار می‌افتد

دان نیست، مرغ دچار سوءتغذیه می‌شود

قیمت تضمینی نیست، مرغدار ضرر می‌کند

و بدتر از همه:
 بخشنامه‌ای در میانه‌ی دوره تولید می‌آید که می‌گوید «قیمت جدید این است!»

 نتیجه؟ جوجه تلف شده، مرغدار مقروض، سفره مردم خالی، و بازار آشفته.

 طنز ماجرا کجاست؟
مرغدار قبل از جوجه‌ریزی باید استخاره کند! چون قانون مشخص نیست، بازار بی‌ثبات است، و برق ممکن است روز سوم قطع شود!

 ماهی و میگو ؛ میان امواجِ مجوز، بی‌برق و بی‌آب!

صنعت آبزیان، بی‌اغراق، نماد مطلق «چپ‌اندر قیچی» است.

 میگوی مولد وارد شده، اما مجوز بچه‌میگو صادر نمی‌شود!
 پمپ هست، اما برق نیست؛ برق هست، اما گازوئیل نیست
 صادرات هست، ولی مجوز محیط‌زیست نیست
زمین استخر هست، ولی سند مالکیت ندارد
خوراک هست، اما ارز نیمایی به آن تعلق نمی‌گیرد

از همه بدتر
 هفت‌خوان مجوزها!
متولی کار می‌گوید برو محیط زیست
محیط زیست می‌گوید برو اداره آب
اداره آب می‌گوید شورا باید رأی بده
شورا می‌گوید برو تهران
تهران می‌گوید بیا از اول!

این وضعیت همان قیچی‌ای‌ست که پیچ وسطش گم شده و تیغه‌هایش همدیگر را نمی‌بُرند، فقط محصول تولیدکننده را بُرِش می‌ دهند!

سخن پایانی

ضرب‌المثل «چپ‌اندر قیچی» فقط یک عبارت شیرین نیست؛ شرح حال دقیقی‌ست از وضعیت صنایع تولیدی ما.
تا وقتی سیاست‌گذاری، اجرا، حمایت و نظارت در یک مسیر واحد حرکت نکنند و تا وقتی بخشنامه‌ها بر اساس واقعیت مزرعه و مزرعه‌دار نوشته نشوند، تنها چیزی که قیچی خواهد بُرید، اعتماد تولیدکننده و تاروپود امنیت غذایی است.

 تولید به قیچی سالم نیاز دارد؛ با دو تیغه هماهنگ، یک پیچ محکم، و دستی آشنا به پارچه توسعه.
نه قیچی زنگ‌زده‌ای با دسته کج و پیچ گم‌شده که فقط روی اعصاب تولیدکننده کشیده می‌شود!

به امید آن‌که روزی از قیچ‌آباد عبور کنیم و وارد «دهکده توسعه» شویم!/۶۹۵

            
             علیرضا کیهان‌پور

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.