فاخته- توسعه روستایی یکی از ارکان اصلی رشد و شکوفایی اقتصادی و اجتماعی کشورها بهشمار میرود. در ایران، با وجود منابع طبیعی غنی و ظرفیتهای بالقوهای که در مناطق روستایی وجود دارد، توسعه پایدار در این مناطق در طول یک قرن اخیر، با چالشهای فراوانی مواجه بوده است. عدم وجود یک مدل توسعه روستایی منسجم و جامع باعث شده است که روستاها نتوانند از ظرفیتهای خود بهطور کامل استفاده کنند و در بسیاری از موارد با مشکلاتی چون مهاجرت گسترده، فقر، بیکاری، بحرانهای زیستمحیطی و ضعف در زیرساختها مواجه شوند. این یادداشت به تحلیل علل و پیامدهای عدم توسعه روستایی در ایران پرداخته و به ارائه راهحلهایی برای توسعه پایدار این مناطق میپردازد که نتیجه ۴۰ سال نفس کشیدن در حال و هوای اینجانب در روستا و به دنبال چرایی و فقدان یک چشم انداز علمی، عملی و پای کار بودن یک نهاد متولی متمرکز با اعتبارات کافی و اختیارات لازم قانونی برای رشد و توسعه روستا می باشد که بالاتر از ۴۰ ارگان، سازمان، نهاد، وزارتخانه و...را به عنوان آقا بالاسر خود مشاهده می کند که به هنگام حساب کشی هریک از آن ها بنالند که "کی بود کی بود ما نبودیم"؟!. با یاد و خاطره خوش نهاد "جهادسازندگی" پیشین و بدون تشریفات و دیوان سالاری اداری از سال ۱۳۵۸ تا قبل از وزارتخانه شدن مستقل و حتی ادغام در سال ۱۳۷۹ ، این واکاوی تقدیم به کسانی که دل در گِروُی پیشرفت و آبادانی کشور خود را دارند.
تمرکزگرایی و سیاستهای شهریمحور
یکی از دلایل اصلی ناکامی در توسعه روستایی ایران، سیاستهای توسعه شهریمحور و تمرکزگرایی است. در طول تاریخ ایران، به ویژه پس انقلاب سفید و اصلاحات ارضی حکومت سابق که در آن زمان چهار وزارتخانه با چهار وزیر گرداننده امور کشاورزی و تعاون، توسعه روستایی و... بودند ، روند عینی و عملی سیاستگذاریها بیشتر بر اساس توسعه و نوسازی شهرها صورت گرفته و توجه کمتری به روستاها معطوف شده است. این رویکرد باعث ایجاد یک شکاف عمیق بین مناطق شهری و روستایی شده که بیشتر منابع مالی، نیروی انسانی موجب شده پروژههای توسعهای به شهرها اختصاص یافتهاند و روستاها در اغلب موارد از زیرساختها و خدمات پایهای مانند جاده، برق، آب و بهداشت محروم ماندهاند. این عدم توازن در توسعه منجر به افزایش فاصله میان مناطق روستایی و شهری و در نتیجه کاهش انگیزهها برای زندگی در روستاها و مهاجرت تحمیلی به شهرها شده است.
نبود برنامهریزی استراتژیک و عدم همافزایی بین نهادها
در ایران، برنامههای توسعه روستایی اغلب کوتاهمدت، پراکنده و بدون هماهنگی با سایر بخشها بوده است. این کمبود هماهنگی و برنامهریزی استراتژیک باعث شده که اقدامات توسعهای نه تنها منجر به حل مشکلات اساسی در روستاها نشود بلکه در بسیاری از موارد مشکلات جدیدی ایجاد کرده است. فقدان یک مدل جامع و یکپارچه که شامل تمامی جنبههای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی باشد، از جمله دلایل ناکامیهای توسعه روستایی در ایران است. همچنین نبود همکاری و همافزایی میان نهادهای دولتی، خصوصی و محلی، برنامهها و طرحهای توسعه را ناکارآمد کرده است. در نتیجه، پروژهها و طرحها به طور مؤثر اجرا نشده و در بسیاری از موارد "موازی کاری ها" به جای حل مشکلات، آنها را تشدید کردهاند که نمونه آن طرح توسعه کالبدی روستایی معروف به "منطقه سلسله در استان لرستان" به مدیریت دکتر رهنما نخستین وزیر تبعید شده آموزش عالی کشور پس از برکناری در دهه پایانی ۱۳۵۰ با حضور کارشناسان خارجی، سپاه دانش، سپاه ترویج و آبادانی، سپاه بهداشت و دانشجویان زن و مرد رشته های گوناگون که عضو اردوهای موصوف به عمران ملی در ۹۰ روز تعطیلات تابستانی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی وقت بودند، مصداق این هزینه ها و درد و رنج مضاعف بود که به راحتی میشود منابع موجود آن را یافت و مطالعه نمود.
کمبود و ضعف در زیرساختها
زیرساختها از جمله بخشهای حیاتی در فرآیند توسعه روستایی هستند. در بسیاری از روستاهای ایران، زیرساختهای اساسی مانند جادههای مناسب، شبکههای آبرسانی، برق، گاز، آموزش و بهداشت به میزان کافی وجود ندارد یا وضعیت نامناسبی دارند. در حالی که در مناطق شهری، تمرکز بیشتری بر روی توسعه و بهبود زیرساختها صورت گرفته، روستاها اغلب از این خدمات محروم ماندهاند. این کمبود زیرساختها بهویژه در مناطق دورافتاده و مرزی موجب کاهش کیفیت زندگی در روستاها شده و باعث مهاجرتهای گسترده به سمت شهرها شده است.
مهاجرت گسترده به شهرها و تخلیه روستاها
یکی از پیامدهای مستقیم کمبود زیرساختها و فرصتهای شغلی در روستاها، مهاجرت گسترده روستائیان به شهرهاست که به ویژه از دهه ۱۳۴۰ و سرازیر شدن بی حساب و کتاب دلار های نفتی دربرنامه های توسعه هفت ساله دولت های مؤثر در حکومت سابق بود . این مهاجرتها که در دهههای اخیر شدت یافته، باعث تخلیه بسیاری از روستاها از سکنه شده است. این روند موجب کاهش فعالیتهای کشاورزی، کاهش تولیدات روستایی و در نهایت بحرانهای اقتصادی در سطح ملی شده است. همچنین، این مهاجرتها به افزایش فشار بر منابع شهری منجر شده و مشکلاتی مانند شلوغی، کمبود منابع، اشتغال کاذب، تراکم جمعیت در واحد سطح، اختلال در رفت و آمد(ترافیک)، تمرکز وزارتخانه ها و ادارات، افزایش حاشیهنشینی و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی را در شهرها به همراه داشته است.
تأثیر بحرانهای طبیعی و تغییرات اقلیمی
بحرانهای طبیعی مانند خشکسالی، سیل و زلزله و همچنین تغییرات اقلیمی، اثرات منفی زیادی بر کشاورزی و معیشت روستائیان در ایران داشته است. بسیاری از روستائیان به کشاورزی به عنوان اصلیترین منبع درآمد خود وابستهاند و وقوع بحرانهای طبیعی باعث کاهش تولیدات کشاورزی، از بین رفتن اراضی زراعی و کاهش منابع آب شده است. علاوه بر این، تغییرات اقلیمی در سالهای اخیر موجب شده که مناطقی که پیشتر برای کشاورزی مناسب بودند، اکنون با مشکلات جدی در تأمین منابع آبی و کاهش حاصلخیزی زمین مواجه شوند و اقتصاد روستایی از محتوای خود به طور نِسبی تهی گردد.
عدم وجود سیاستهای حمایتی مؤثر در بخش کشاورزی
"کشاورزی" یکی از ارکان اصلی "اقتصاد روستایی" است و سیاستهای حمایتی از آن باید نقش حیاتی در بهبود وضعیت روستاها ایفا کند. متأسفانه، در ایران، سیاستهای حمایتی از بخش کشاورزی در بسیاری از موارد ناکافی و ناپایدار بوده است. قیمتهای پایین خرید محصولات کشاورزی، نبود سیستمهای حمایتی مناسب برای کشاورزان، و عدم توجه به کشاورزی پایدار باعث شده که کشاورزان در برابر بحرانها آسیبپذیر باشند. از طرفی، طرحهای حمایتی به صورت پراکنده و ناپایدار مانند نارسایی و ضعف مفرط بیمه محصولات کشاورزی که در زمان پرداخت غرامت ها اجرا میشوند( می گویند صندوق بیمه از ۷ کشاورز، دامدار و مرغدار هزینه اجباری بیمه را می گیرد اما زمان پرداخت خسارت معادل غرامت را به میزان یک سوم فقط به یک نفر پس از چندسال دویدن مبذول می دارد!) که این امر باعث "بیاعتمادی کشاورزان و کاهش انگیزه"برای فعالیت در این بخش شده است.
ضعف در آموزش و توانمندسازی منابع انسانی روستایی
آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی در روستاها برای ارتقای سطح تولید و اشتغال امری حیاتی است. متأسفانه، بسیاری از روستائیان به دلیل کمبود امکانات آموزشی و عدم دسترسی به دورههای مهارتآموزی از مهارتهای لازم برای استفاده از تکنولوژیهای نوین و بهبود روشهای کشاورزی محروم ماندهاند. این ضعف در آموزش و مهارتآموزی موجب شده که بسیاری از جوانان روستایی به شهرها مهاجرت کنند و تولیدات کشاورزی نیز بهطور عمده بر روشهای سنتی استوار بماند. در نتیجه، ظرفیتهای بالقوه در روستاها به هدر میرود و از همه مهمتر کهنسالی و افزایش سن پیری بین روستائیان ، تولیدکنندگان و بهره برداران خود یک پارادوکس مهم و عجیبی در این راستاست و این در حالی است که صدها "هزار نفر مهندس کشاورزی، دامپروری، طیور، زراعت،صنایع تبدیلی، ترویج، اقتصاد روستایی و... بیکارِ عضو سازمان نظام کشاورزی و منابع طبیعی( ۱۳۸۴) با پرداخت عضویت سالانه"، ساماندهی و ایجاد انگیزه برای کار در مزارع تولیدیخارج از شهرها را شاهد نبوده و سازمان مرکزی در تهران فقط به فکر بزک کردن سازمان، اسراف هزینه های جا، مکان، پارتیشن بندی و مبلمان لوکس و به ویژه تعویض نمایه سازمان و مصرف بی خاصیت برق شبانه روزی با ده ها میلیون ها تومان پول بی خاصیت پس از ۲۰ سال "تابلوی با کیفیت قبلی" است و مهندسین فاقد شغل مناسب، کار در تپسی ،اسنپ و ماکسیم را برای کسب درآمد و سَربار نبودن خانواده و جامعه با کار کردن در تخصص مرتبط ، متاسفانه ترجیح داده اند.
نقص در حکمرانی و مدیریت محلی
در بسیاری از مناطق روستایی ایران، مدیریت محلی با مشکلات عدیدهای مواجه است. ضعف در حکمرانی و نبود تخصص کافی در مدیریت منابع و برنامهریزی برای اجرای پروژههای توسعهای از دلایل ناکامی در توسعه روستاها محسوب میشود. در بسیاری از موارد، پروژههای توسعهای در روستاها بدون نظارت و ارزیابی مناسب اجرا شدهاند و در نهایت، نتایج مطلوبی به همراه نداشتهاند. در حالی که روستاها به مدیریت محلی کارآمد و مشارکتی نیاز دارند، اغلب تصمیمگیریها در سطح بالای مدیریت دولتی انجام میشود که متاسفانه درک صحیحی از نیازهای واقعی روستاها ندارند.
وابستگی به کشاورزی و عدم تنوع اقتصادی
اکثر روستاهای ایران به کشاورزی وابسته هستند و اقتصاد روستایی بیشتر بر پایه تولیدات کشاورزی سُنتی استوار است. این وابستگی به کشاورزی، روستاها را آسیبپذیر ساخته و آنها را در برابر بحرانهای اقتصادی، تغییرات قیمتها و بحرانهای طبیعی قرار میدهد. برای رسیدن به توسعه پایدار، ضروری است که اقتصاد روستایی به بخشهای دیگری مانند گردشگری، صنایع دستی و زینتی، فناوریهای نوین و صنایع کوچک نیز تنوع یابد. این تنوع اقتصادی میتواند به ایجاد فرصتهای شغلی جدید، کاهش وابستگی به کشاورزی و تقویت تابآوری اقتصادی روستاها کمک کند.
فراموشی منابع طبیعی و مشکلات زیستمحیطی
منابع طبیعی روستاها، به ویژه در مناطق خشک و نیمهخشک، از جمله مهمترین عوامل مؤثر در توسعه روستایی هستند. کاهش پوشش گیاهی، خشکسالی و آلودگی منابع آبی از جمله مشکلات زیستمحیطی است که بسیاری از روستاها با آن مواجهند. این مشکلات باعث کاهش ظرفیتهای کشاورزی و منابع طبیعی میشود و در نهایت به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در این مناطق منجر می شود. برای توسعه پایدار در روستاها، باید توجه ویژهای به "حفظ منابع طبیعی و محیط زیست روستاها" داشته باشیم.
«عدم وجود یک مدل جامع و متمرکز توسعه روستایی جامع و پایدار در ایران در طول 100 سال گذشته، باعث شده که روستاها در مواجهه با چالشهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی از منابع خود بهرهبرداری مؤثر نداشته باشند. برای دستیابی به توسعه پایدار در مناطق روستایی، نیاز به یک رویکرد جامع و استراتژیک است که شامل توسعه زیرساختها، آموزش و توانمندسازی منابع انسانی، تنوع اقتصادی، حفظ منابع طبیعی و همکاری مؤثر بین نهادهای مختلف باشد. همچنین، ایجاد همافزایی میان نهادهای دولتی، خصوصی و محلی و توجه به مشارکت جوامع روستایی در فرآیند تصمیمگیری و اجرای پروژهها، میتواند نقشی اساسی در موفقیت برنامههای توسعه روستایی ایفا کند. فراموش نکنیم که تامین امنیت غذایی همان اقتدار ملی در داخل و خارج از کشور است و یک مولفه راهبردی در سطح تعاملات و ارتباطات قدرت جهانی محسوب می شود.» /642
علیرضا کیهانپور
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.