یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

نعلی که "لق" می زند ، یک "میخ" کم دارد و همیشه "لنگان" است ! و تکثیر بله قربان گوها.../

بخش سوم و پایانی در سال‌های اخیر توجه به سه‌گانه تاریک و اثر این اختلالات در رفتار حرفه‌ای و موفقیت کاری بسیار مورد توجه قرار گرفته و شاید این باور فراگیر شده است که هرچه فاقد بی اخلاقی  و بدجنس‌تر باشید، احتمال رشد و پیشرفتتان بیشتر می‌شود. بعضی روان‌شناسان حتی هیجان همکارانشان برای تحقیق در این زمینه را ناشی از نوعی تب فراگیر در این حوزه می‌دانند؛ هیجان برای انتشار مقالاتی برای مخاطبانی که بیشتر آنها هیچ دانش روان‌شناسی ندارند و مضمون آنها این است که افراد دارای ویژگی‌های سه‌گانه تاریک، افرادی فرصت‌طلب و سوء‌استفاده‌گر هستند که قادرند به اهداف شیطانی‌شان به آسانی دست پیدا کنند. از این رو هرچه این سه‌گانه غالب‌تر باشد، احتمال موفقیت کاری بیشتر می‌شود.
کد خبر  12212
note

فاخته- به نظر می‌رسد در مطالعات انجام‌شده اتفاق نظری وجود ندارد و نتایج به دست‌آمده در این زمینه بسیار متغیر و متفاوت است. با جست‌وجوی مختصری می‌توان هم مقالاتی را در تایید نقش مثبت سه‌گانه تاریک در موفقیت کاری مشاهده کرد و هم به مقالاتی در رد این فرضیه دست یافت. برای مثال مقاله‌ای که سال ۲۰۱۸ در ژورنال روان‌شناسی مدیریتی به چاپ رسید، نشان داده است که افراد خودشیفته درآمدهای بیشتری دارند و بیشتر در پست‌های مدیریتی قرار می‌گیرند و می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که در مجموع آنها موفقیت بیشتری در کار به دست می‌آورند. شاید یک دلیل آن پشتکار و انگیزه بیشتر برای حل مسئله در میان خودشیفته‌ها باشد. 

همین پژوهش نشان می‌دهد که اختلال سایکوپتی تاثیر منفی بر موفقیت کاری دارد. به باور پژوهشگران، واکنش شدید این افراد به استرس، موفقیت حرفه‌ای آنها را به خطر می‌اندازد. آنها معمولاً فاقد مهارت‌های خودرهبری، هدف‌گذاری و کنترل رفتاری هستند و برای موفقیت به استراتژی‌های خارج عرف متوسل می‌شوند، از این رو نسبت به خودشیفته‌ها شانس کمتری برای موفقیت و پیشرفت دارند. در این پژوهش همچنین ارتباط قطعی میان ماکیاولیسم و موفقیت کاری مشاهده نشده است. ولی در مقابل آن، مطالعه دیگری که در ژورنال شخصیت و تفاوت‌های فردی در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، تاثیر مثبت خودشیفتگی و ماکیاولیسم را بر پیشرفت کاری ثابت کرده است. در این مقاله آمده است که شخصیت‌های ماکیاولی به دلیل انگیزه‌ای که برای پیشرفت و دستیابی به قدرت دارند، راه‌های رسیدن به قدرت را به راحتی برای خودشان هموار می‌کنند.

در ادامه نتایج ضد و نقیض مقاله‌ها، می‌توان به مقاله‌ای نوشته دکتر هالی اندروز، استاد دانشگاه تجارت وستر انگلستان اشاره کرد. بر اساس این مقاله سایکوپت‌ها شانس بیشتری برای رسیدن به صندلی مدیریت دارند. دکتر اندروز در این مقاله با استناد به مطالعات انجام‌شده ادعا می‌کند که مدیران انگلیسی و روسای جمهوری آمریکا همگی تا حدی ویژگی‌های سایکوپتی دارند. هرچه این خصلت غالب‌تر باشد، تصمیم‌گیری‌های دشوار آسان‌تر می‌شود. از سوی دیگر، قضاوت مردم نیز در موفقیت سایکوپت‌ها بی‌تاثیر نیست، زیرا از رفتار افراطی سایکوپت‌ها این‌طور برداشت می‌شود که آنها افرادی با اعتمادبه‌نفس زیاد و توانا برای رهبری هستند و این ذهنیت غلط آنها را شایسته پست‌های مدیریتی می‌داند. در شرکت‌هایی که هرج‌و مرج و عدم پیوستگی و همبستگی حاکم است، چنین افرادی به راحتی رشد و پیشرفت می‌کنند.

 آنها می‌توانند نقش افراد کاریزماتیکی را ایفا کنند که قادرند شرکت را از بلبشو و تَنِش نجات دهند و افق روشنی برای آینده ترسیم کنند.

اگرچه مردم دوست دارند داستان موفقیت‌ها و دستاوردهای شخصیت‌های تاریک را باور کنند ولی واقعیت این است که این فرضیه بسیار عامه‌پسند و تخیلی است. شواهد تجربی نشان داده است که هوش سایکوپت‌ها کمتر از افراد غیرسایکوپت است و شخصیت‌های ماکیاولی و خودشیفته‌ها از توانایی شناختی خاصی برخوردار نیستند (میشل، ۲۰۲۲).
 ما حتی این تصور اشتباه را داریم که شخصیت‌های تاریک حداقل در ارتباطات فردی و در سوءاستفاده کردن از دیگران هوشیارتر و ماهرتر از مردم عادی هستند، ولی همین فرضیه هم در پژوهش‌ها به طور قاطع ثابت نشده است. آنها از دیگران سوءاستفاده می‌کنند ولی لزوماً در آن مهارت خاصی ندارند. 

درست است که سایکوپت‌ها، ماکیاولیست‌ها و خودشیفته‌ها برای اجرای نقشه‌های خصمانه خود به توانایی‌های شناختی و عاطفی بالایی نیاز دارند، ولی این بدان معنا نیست که آنها در واقع از آن توانایی‌ها برخوردارند. نتیجه یک مطالعه نشان داده است که میانگین درآمد شخصیت‌های تاریک بالاتر است (اسپارک، ۲۰۱۶)، ولی مطالعات دیگر ثابت می‌کند که آنها نمی‌توانند رهبرانی توانمند باشند (لندی و همکاران، ۲۰۱۲) یا عملکرد کاری بهتری داشته باشند (Oboyle و همکاران، ۲۰۱۲)، آنها حتی دوستان زیادی هم ندارند و رضایتشان از زندگی زیاد نیست (میشل و راث، ۲۰۲۱).

البته باید اذعان کرد که نوابغ ! به ظاهر این چنین که به دلیل توانایی‌ها و مهارت‌هایشان، به موفقیت‌های زیادی دست پیدا می‌کنند، ولی به طور قطع تعداد آنها بسیار اندک است. حال ممکن است یک نظریه‌پرداز توطئه بگوید ما به این دلیل قادر نیستیم شخصیت‌های تاریک موفق را در جامعه شناسایی کنیم، زیرا آنها توانایی منحصر به‌فردی در پنهان کردن خود واقعی‌شان دارند.
 به عبارت دیگر تعداد زیادی خودشیفته، ماکیاولیست و سایکوپت در میان افراد موفق وجود دارد، ولی «هیچ پژوهشگر و نویسنده‌ای نمی‌تواند با هیچ ابزار شخصیت‌شناسی به شخصیت واقعی آنها پی ببرد.»

 به نظر می‌آید قانع کردن بخشی از مردم سخت است، بسیاری از آنها متعصبانه باور دارند که راز رسیدن به موفقیت، غلبه سه‌گانه تاریک شخصیت بر ابعاد روشن شخصیت است. 

«فراموش نکنیم عموم مردم دوست دارند تصور کنند شخصیت‌های منفی توانمند هستند و مسیر موفقیت برای آنها هموارتر است. شاید چنین فرضیه‌ای بتواند به آنها کمک کند ناکامی‌های خودشان را به صداقت و درستکاری‌شان ربط دهند. این باور که افراد تاریک قابلیت پیشرفت و موفقیت دارند راهی است برای توجیه شکست‌هایی که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد.»/ ۵۰۶

                    علیرضا کیهان پور

● منابع : حمیدی ، ا . نشریه تجارت فردا / گهواره دانایی  ۱۴۰۳

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.