فاخته- اما قبل از برگزاری جشن یکی از زنان محمدشاه گورکانی به نزد نادر شاه آمد وگفت: یکی از الماسهای تخت طاووس گم شده است ومحمدشاه آن را در دستاری که بر سر دارد مخفی کرده است.
این پیغام نادر را کنجکاو کرد،با خودش گفت این چه الماسی است که شاه هند نمیتواند از آن دل بکند؟ باید هر طوری که شده این الماس را به دست آورم تا شاه هند تصور نکند که میتواند مرا فریب دهد.
نادر در روز جشن به همراه چند نفر از معتمدان وسردارانش به سمت تالار جشن رفتند،با دیدن نادر جشن شروع شد،نادر شاه به همراه محمدشاه گورکانی به جایگاه ویژه رفتند نادر به آرامی نشست وسپس محمدشاه را نزدیک خود نشاند.
زمانی که جشن تمام شد نادر از دوستی وعنایتی که به محمد شاه دارد صحبت کرد وگفت اکنون که سخن از دوستی است چه بهتر که شاهان دو کشور تاجهای خود را به علامت دوستی با هم معاوضه کنند.
نادر آنگاه برای اثبات دوستیش تاج خود را از سر برداشت وبر سرمحمد شاه گذاشت ودستار محمد شاه را بر سر خود قرار داد. محمدشاه از این معاوضه ناراضی بود چرا که یک الماس گران قیمت داخل دستار سرش بود ولی جرأت نداشت چیزی بگوید ولی در عوض نادر از اینکه توانسته بود الماس گرانبهایی را به چنگ آورد راضی وخوشحال بود.
بعد از تمام شدن جشن نادر با عجله به استراحتگاه خود رفت و دستار را از روی سرش برداشت و آن را گشود یک الماس درشت از لای دستار بیرون افتاد الماس چشم نادر واطرافیانش را خیره کرده بود نادر الماس را برداشت وبا خوشحالی گفت این الماس نیست یک کوه نور است.
محمد شاه میخواست با مخفی کردن این الماس،آن را برای خودش نگه دارد ولی نادر با زیرکی و بدون خشونت توانست این الماس را تصاحب کند.
«در انتخاب وزیر جدید بخش کشاورزی مراقب باشیم که با شرکت در یک جشن و با "نوشیدن یک استکان چای دبش" سَرمان را کلاه نگذارند و جای تاج و دستار با چای عوض نشود...!. فراموش نکنیم بخش کشاورزی "کوه کود" نیست بلکه "الماس کوه نور" است با قیمت و رقمی با عدد "یک" ولی بی نهایت صفر جلوی آن...» /۴۵۷
علیرضا کیهان پور
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.