یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

نجات از "خستگی زیستِ نجیبانه" ؛ "موفقیت بدون سلامت" ترجُمان شکست ۳ بر صفر

در روزگاری که تلاش، به فضیلتی بی‌پایان و خستگی به نشانه‌ی نجابت بدل شده است، گاه فراموش می‌کنیم که خرد، آرام‌تر از شتاب می‌دود. انسان امروز میان دو خواسته معلق مانده است
کد خبر  14488
note

 همواره قدردانِ "نعمت سلامتی و عاقبت بخیری"  در زندگی باشیم ...

فاخته- در روزگاری که تلاش، به فضیلتی بی‌پایان و خستگی به نشانه‌ی نجابت بدل شده است، گاه فراموش می‌کنیم که خرد، آرام‌تر از شتاب می‌دود. انسان امروز میان دو خواسته معلق مانده است::
 میل به پیشرفت و نیاز به آرامش. شاید کلید رهایی، نه در کار بیشتر، بلکه در فهمی عمیق‌تر از زندگی نهفته باشد؛ در عقل معاشی که از دلِ تجربه برمی‌خیزد و با هوش هیجانی در گفت‌وگویی آرام، مسیر رضایت را می‌جوید.

از سخت‌کوشی تا فرسودگی نجیبانه

در فرهنگ‌های سنتی، کار فضیلت بود و تنبلی، گناه. این باور تا امروز ادامه یافته، اما با چهره‌ای نو : 
حالا ما به‌جای بیل و کلنگ، با لپ‌تاپ و ساعت کاری بی‌پایان، خود را در چرخه‌ای از تلاش مداوم می‌فرساییم. جامعه مدرن، خستگی را با شرافت پیوند زده است.
هرچه خسته‌تری، محترم‌تری؛ هرچه بیشتر کار کنی، ارزشمندتر دیده می‌شوی. اما آیا این همه تلاش، الزاماً ما را به رفاه و رضایت می‌رساند؟
شاید نه. چرا که بین "سخت‌کوشی و هوشمندی در زیستن" تفاوتی بنیادین وجود دارد.
 سخت‌کوشی، مسیر را به‌تنهایی روشن نمی‌کند؛ اگر عقل معاش چراغی در دست نداشته باشد، انسان در تله‌ی «تلاش بی‌جهت» گرفتار می‌شود — تله‌ای که در آن، انسان از خود می‌گریزد تا احساس بی‌فایدگی نکند.

 عقل معاش ؛ نبوغ در سادگی

عقل معاش، در ظاهر واژه‌ای قدیمی است، اما در باطن، فلسفه‌ای مدرن دارد.
این عقل، دانشی نیست که در کتاب‌ها نوشته شود؛ بلکه نوعی بینش کاربردی و آرام است که انسان از تجربه‌های زندگی به‌دست می‌آورد — همان هنر تشخیص «چه اندازه کافی است».
عقل معاش یعنی توانایی تنظیم نسبت میان خواستن و داشتن، میان کار کردن و زیستن، میان سود و سلامت.
انسان عاقل در معاش، می‌داند که "موفقیتِ بی‌سلامت"، شکست است و "رفاهِ بی‌زمان برای لذت" ، پوچ.

چنین فردی نه با افراط، بلکه با توازن زندگی می‌کند. او می‌فهمد که هر انرژی‌ای باید در جای خودش خرج شود. برای همین، عقل معاش را می‌توان نوعی خِردِ اقتصادیِ درونی دانست؛ دانشی که به ما می‌گوید چگونه منابع درونی‌مان — احساس، زمان، عشق و تمرکز — را مدیریت کنیم.

 هوش هیجانی ؛ زبان دل در خدمت عقل

اگر عقل معاش، چراغی برای راه است، هوش هیجانی باد ملایمی‌ست که مسیر را هموار می‌کند.
هوش هیجانی یعنی توانایی شناخت احساسات خود و دیگران و تنظیم واکنش‌ها بر اساس درک، نه واکنش غریزی.
در کار و زندگی، افراد بسیاری هستند که از نظر فکری قوی‌اند اما از نظر احساسی شکست می‌خورند.
در مقابل، کسانی که دلِ آرام‌تری دارند، معمولاً با درک متقابل، روابطی سالم‌تر و تصمیم‌هایی متعادل‌تر می‌گیرند.

هوش هیجانی، انسان را از افراط نجات می‌دهد. از خشم کور در کار، از ناامیدی در برابر شکست و از حس بی‌ارزشی در مقایسه با دیگران.
به همین دلیل، در عصر رقابت، هوش هیجانی همان سلاحِ نجیبانه‌ی بقاست ؛ بی‌صدا، اما مؤثر.

 تله‌ی سخت‌کوشی ؛ وقتی زحمت معنا را می‌بلعد

شاید دردناک‌ترین بخش زندگی مدرن، همین باشد: آن‌که همیشه مشغول است، از معنا جا می‌ماند.
تله سخت‌کوشی یعنی کار برای اثبات، نه برای هدف.
بسیاری از ما برای آن‌که احساس مفید بودن کنیم، مدام در حال انجام کاری هستیم، حتی اگر آن کار ما را از خودمان دور کند.
در چنین حالتی، خستگی به شکلی ظریف و نجیبانه در وجودمان جا خوش می‌کند — چون تصور می‌کنیم این خستگی نشانه‌ی وفاداری ما به موفقیت است.

اما حقیقت این است که موفقیت، همیشه فرزند زحمت نیست؛ گاهی نتیجه‌ی درک درستِ لحظه، شناخت موقعیت و استفاده هوشمندانه از احساسات و منابع است.
در تله‌ی سخت‌کوشی، انسان می‌دود، اما نمی‌رسد. هر چه بیشتر تلاش می‌کند، رضایتش کمتر می‌شود، چون نقطه‌ی پایان، هیچ‌گاه تعریف نشده است.

 رضایت ؛ ثمره‌ی تعادل، نه تلاش

رضایت از زندگی، برخلاف تصور عمومی، محصول موفقیت نیست، بلکه نتیجه‌ی تعادل است.
انسان رضایتمند، کسی نیست که به همه خواسته‌هایش رسیده، بلکه کسی است که توانسته بین خواسته‌ها و توان‌ها سازش ایجاد کند.
در واقع، رضایت از جنس آرامش است، نه پیروزی.
وقتی عقل معاش در کنار هوش هیجانی قرار می‌گیرد، انسان یاد می‌گیرد که میان «پیشرفت بیرونی» و «آرامش درونی» توازن برقرار کند.
چنین انسانی می‌داند که هیچ‌چیز در جهان ارزش آن را ندارد که ذهنش را از صلح درونی محروم کند.

 رهایی از فرسودگی ؛ بازگشت به معنا

نجات از خستگی نجیبانه، یعنی بازگشت به معنا.
یعنی اینکه به جای غرور در خستگی، به بلوغ در آرامش برسیم.
در این مسیر، عقل معاش به ما می‌آموزد که همیشه لازم نیست بیشتر کار کنیم، بلکه گاهی باید بهتر ببینیم.
و هوش هیجانی یادمان می‌دهد که هیچ موفقیتی، ارزش از دست دادن دلِ آرام را ندارد.

گاهی لازم است دست از تلاش برای تأیید دیگران برداریم و دوباره با خودمان قرار بگذاریم :
قرار بر آرامش، بر کیفیت، بر زیستن آگاهانه.
چنین رویکردی نه نشانه ضعف، بلکه جلوه‌ی نوعی بلوغ نجیبانه است؛ بلوغی که می‌گوید :
 منِ انسان ارزشمندم، حتی اگر کمی استراحت کنم.

 نرمی عقل ، نجابت دل

در نهایت، زندگی همان‌قدر که به تلاش نیاز دارد، به ظرافت هم محتاج است.
عقل معاش، راهِ درست را نشان می‌دهد و هوش هیجانی، دلِ درست را حفظ می‌کند.
و شاید راز رضایت در این باشد که این دو را در تعادل نگه داریم:
نه از کار بگریزیم، نه در کار غرق شویم.

آرام زندگی کنیم، اما بی‌تفاوت نباشیم.
سخت کار کنیم، اما به قیمت فرسودگی خیر.

«و در میان این همه شتاب، یادمان بماند :
گاهی نجات انسان مدرن، -- در همان «مکث‌های کوچک» است — جایی میان عقل و دل، میان معاش و معنا.»/ ۷۸۱

                    علیرضا کیهان‌پور 

# منهای دامپزشکی

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.