یادداشت؛ علیرضا کیهان پور:

یادی از پروفسور "توفیق موسیوند" روستازاده مخترع قلب مصنوعی در جهان

کد خبر  9939
note

فاخته: برگزاری هفته گرامیداشت رویداد ملی روستا و عشایر و برپایی نمایشگاه " روستا آباد" در محل مصلی تهران (هفته دوم مهرماه ۱۴۰۲)بهانه ای شد برای نشر مجدد یادداشت وزین"علیرضا کیهان پور" که پس از گذشت "۲۱ سال" هنوز رنگ تکرار و کهنه گی به خود نگرفته است و اینک این خاطره با بیش از دو دهه و "پسانگارش" نخست آن (۱۳۸۳) در نشریات مکتوب آن زمان و نثر روان و دلچسب و مانا در مورد "پروفسور توفیق موسیوند" روستازاده و مخترع قلب مصنوعی متولد روستای "ورکانه همدان" از پردیس کشاورزی و منابع طبیعی "دانشگاه تهران" واقع در کرج تا مراکز تحقیقاتی علوم پزشکی " اُتاوای کانادا "به مناسبت روز ملی "روستا و عشایر" و با حفظ امانت توسط "فاخته" از ماخذ "خبرگزاری ایانا" باز نشر می شود.

«در آخرین جمعه اواخر خرداد ماه سال 1383 خورشیدی در یک مغازه تعویض روغن اتومبیل در خیابان پیروزی تهران روبروی مخابرات منطقه 3 به تکه ای از روزنامه ای برخوردم که تیتر آن علیرغم سیاه شدن * توسط روغن اتومبیل توجه نگارنده را به خود جلب نمود" مخترع قلب مصنوعی: وقتی برای کارهایم جوابی نمی یابم، به خدا بیشتر التماس می کنم، در زندگی نامه این مخترع چنین آمده بود:

متولد سال 1315 روستای ورکانه همدان، دانش آموخته رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه تهران، فوق لیسانس مهندسی مکانیک از کانادا، دکترای پزشکی و فوق تخصصی جراحی قلب از کانادا، صاحب اختراعاتی مانند قلب مصنوعی، امکان تشخیص پزشکی از راه دور و تنظیم و معالجه قلب انسان ، تعیین DNA انسان توسط اثر انگشت و 14 اختراع پزشکی دیگر، دارای عالی ترین مقام علمی جهان از انجمن سلطنتی کانادا و انگلستان، عضو انجمن دانشمندان نیویورک، بنیانگذار درمان پزشکی از راه دور، رئیس بخش قلب و عروق انستیتو تحقیقات قلب دانشگاه اتاوای کانادا

این روستا زاده ایرانی که شهرت جهانی دارد، در همایش بین المللی بوعلی سینا در همدان به مصاحبه کننده (محمد شمخانی) چنین می گوید: «پس از 37 سال به ایران آمده ام تا سری به زادگاهم روستای ورکانه بزنم و گله گوسفندها را ببینم و به آسمان صاف و پرستاره اش خیره بشوم و یک بار دیگر به سال های دور کودکی بازگردم و آن نقطه را بیابم که هرگز فراموشش نکرده و نمی کنم.»

مصاحبه کننده می گوید: توی تیترها و سوتیترهایی که دیده ام یکی را هرگز فراموش نمی کنم: "پیش بینی می شود اختراع بی نظیراین نابغه ایرانی، سالانه جان حدود 5 میلیون نفر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی را در جهان نجات دهد."

وی ادامه می دهد:« ما خانواده شلوغی بودیم و خاطرات زیادی دارم از آن سال ها. من ساده زندگی کردن را خیلی دوست دارم . گله چرانی، دعوا، آشتی، عید نوروز و ... همه و همه الان دارد جلوی چشم هایم شکل می گیرد، انگار همین دیروز بود، من خیلی خوشبخت بودم که پدرم گذاشت درس بخوانم، فرصتی که نصیب خواهرانم نشد.»

این ها را خیلی پراکنده می گوید و بعد مشتی از خاک روستا را برمی دارد و بو می کند، سپس از چوپانی هایش می گوید و از شب هایی که نتوانسته بود بخوابد. بعد از نیم قرن هنوز این نوستالژی در او به وجود می آید و به آن اشاره می کند:

" راستش من با یاد کودکی آرامش پیدا می کنم ، آنجا هم همیشه دنبال خاطراتی بوده ام که در دنیای مدرن و پیچیده به من آرامش بدهد که آنها را در چوپانی و همان شب های مهتابی می یافتم ، یک چوپان به خدا نزدیکتر است و همیشه به خلقت فکر می کند. چوپانی انسان را به اصل خود، خدا و طبیعت نزدیک می کند و به همین خاطر خدا دوستی و ذهن من مترادف با چوپانی است."

هر چه از او پرسش می کنم، پاسخ او حول همان احساسات و انگاره های به ظاهر ساده درباره زندگی، خدا و طبیعت می گردد: « وقتی برای کارهایم جوابی نمی یابم، به خدا بیشتر التماس می کنم. این حالت اغلب وقتی پیش می آید که جواب مسئله ای را نمی دانم و از پس حل آن برنمی آیم. من خیلی سجده شکر به جا می آورم و بیشتر در جراحی هایی که انجام می دهم که انگار دخالت در کار خداست. فکر می کنم که خداوند به همه آدم ها مغز داده که از آن استفاده کنند و برای کمک به خود و دیگران از آن بهره ببرند با این حال عده ای شهرت را دوست دارند و عده ای هم ثروت را . یک عده ای این وسط دلشان می خواهد به مردم خدمت کنند حتی بیشتر از آنچه که مردم انتظار دارند و در ارتباط ها تعریف می شود. در این دسته آخر شهرت و ثروت انگیزه نیست و انگار یک وظیفه است و بس. چیزی شبیه سکوت میان خالق هستی و مخلوق.»

حدود 15 سال پیش فیلمی از زندگی ایشان در ایران پخش شد که به معرفی این پدیده علمی می پرداخت، ولی آن طور که خودش می گوید کانادایی ها یک بار فیلمی درباره او ساخته اند و به او هدیه کرده اند:

" طبق قوانین مرسوم کشور کانادا هدیه دادن به پزشکان و هدیه گرفتن از آنها ممنوع است. یک روز دیدم شخصی از شبکه CCE کانادا به دفتر کارم در بیمارستان اتاوا پایتخت این کشور آمد و بسته ای را جلوی من گذاشت که از گرفتن آن امتناع کردم، ولی آن شخص خیلی اصرار داشت و همین باعث شد که بسته را بازکنم. هفت حلقه فیلم از همدان و زادگاهم روستای ورکانه بود که خودشان تهیه کرده بودند. گریه ام گرفت و به این فکر کردم که چگونه برای یک شبکه تلویزیونی کانادا این قدر زادگاه من و آن خانه محقر سنگی اهمیت داشته است که هزاران کیلومتر راه را طی کنند و از آن فیلم بسازند. آنها این کار را کرده بودند که بدانند واقعاً من یک چوپان در دره های کوه الوند بوده ام واین به جرات مهمترین هدیه زندگی من بود.»

و اما قلب مصنوعی یا یکی از اختراع هایی که این روستازاده ایرانی به نام خود در دنیای علم و پزشکی ثبت کرده است تا حالا جان بیش از 20 هزار نفر را در جهان نجات داده و آنها را در نهایت ناامیدی به زندگی برگردانده است : "« مثلاً یکی آرزو داشت که زنده بماند تا دانشگاه رفتن و ازدواج فرزند خود را ببیند که قلب مصنوعی این امکان را به او داد. بیماران می خواهند هدیه بدهند که به آنها می گویم اگر راستی راستی می خواهید به من هدیه بدهید، آن موقع که به خدا نزدیک می شوید برای من هم دعا کنید...»

زندگی این دانشمند جهانی، فراز و فرودهای زیادی داشته و به خود دیده که در این مجال کوتاه ممکن نیست:« من اول برای تحصیل به دانشسرای معلمی همدان رفتم، همه انتظار داشتند من معلم بشوم و خودم هم دوست داشتم نفر اول بشوم که نشدم، به خدا گفتم که چرا اینطور نشد؟ بعد رفتم سراغ رشته تحصیلی مهندسی کشاورزی و سپس مکانیک و دست آخر به خارج از کشور رفتم و 30 سال بعد بود که به حکمت خدا پی بردم و دیدم اگر در دانشسرای تربیت معلم نفر اول می شدم، این فرصت را نمی یافتم که این همه یاد بگیرم و به مردم خدمت کنم. بعدها فهمیدم که ما چه عامی و چه دانشمند، حکمت خدا را نمی دانیم و نمی فهمیم و این یک واقعیت است. من فکر می کنم مذهب و علم با هم اختلاف ندارند. اینها دست به دست هم پیش می روند. علم ابزاری است که خدا ایجاد کرده و مذهب دستوری است که باید انجامش دهیم.»

ایشان در سال 1381 در جمع هم دوره ای های دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج حضور یافت که عکسی در حضور اساتید و دانشمندان این رشته از وی که چون نگینی وی را در برگرفته اند به یادگار مانده است که در ششمین شماره فصلنامه نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی - ص 70 چاپ شده است.

این شخصیت فرهیخته، دانشمند جهانی، روستازاده ایرانی مخترع قلب و مهندس کشاورزی دانش آموخته دانشگاه تهران کسی نیست جز پروفسور توفیق موسیوند که ضمن نکوداشت این افتخار کشور، در پنجم اسفندماه یعنی " روز مهندسی" به رباعی معروف بوعلی سینا که همواره زمزمه می کنند اشاره می کنیم:

دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی موی شکافت

اندر دل من هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره ای راه نیافت»

خبرهای مرتبط
برچسب ها
نظرات
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر
ورودی نامعتبر

این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.

تمامی حقوق برای پایگاه خبری تحلیلی فاخته محفوظ است.