پیشینه بحران: آماری که فریاد میزند، مسئولیتی که گم میشود!
آمار رسمی وزارت بهداشت که از ۱۹,۹۷۲ مبتلای انسانی به تب مالت در سال ۱۴۰۳ خبر میدهد، نه تنها یک زنگ هشدار جدی بهداشتی است، بلکه نشانگر نقصان عمیق و جدی در سیاستگذاریهای بینبخشی کشورمان است. ادعای مسئولان وزارت بهداشت، به خصوص رئیس اداره بیماریهای منتقله از حیوان به انسان، مبنی بر "پوشش ناکافی واکسیناسیون دامی توسط سازمان دامپزشکی"، نیمی از حقیقت را به طرز ماهرانهای پنهان میکند و توپ مسئولیت را به زمینی دیگر میاندازد، در حالی که ریشههای این بحران در جای دیگری نهفته است.
۱. تناقض بودجهای: انحصار منابع سلامت در یک وزارتخانه و محرومیت متولی پیشگیری
یکی از بزرگترین تناقضات در مواجهه با تب مالت، مسئله تخصیص بودجه سلامت است. چگونه میتوان سازمانی را مسئول کوتاهی در واکسیناسیون دامی دانست، در حالی که از اساسیترین منابع مالی محروم است؟
الف) بودجه صفر برای دامپزشکی: علیرغم تخصیص ۱۰۰٪ بودجه سلامت به وزارت بهداشت، سازمان دامپزشکی کشور حتی در طرحهای پیشگیری از بیماریهای مشترک (مانند بروسلوز) سهمی ندارد. این یعنی نهادی که باید در خط مقدم مبارزه با تب مالت در مبدأ (دام) باشد، حتی یک ریال هم از این بودجه دریافت نمیکند! هزینه درمان انسانی تب مالت، با آمار ۲۳ بیمار به ازای هر ۱۰۰,۰۰۰ نفر، مستقیماً ناشی از کمبود منابع و ضعف پیشگیری در بخش دام است. این چرخه معیوب، سلامت جامعه را در درازمدت به خطر میاندازد.
ب) هزینههای جبراننشده و مقاومت دامداران: مسئله تنها به کمبود بودجه برای واکسیناسیون ختم نمیشود. دامداران به دلیل عدم جبران غرامت دامهای آلوده (که تنها از طریق بیمه امکانپذیر است و پوشش کاملی ندارد) از حذف دامهای مبتلا خودداری میکنند. این رفتار کاملاً منطقی و اقتصادی از سوی دامدار است که نمیتوان انتظار داشت دام بیمار خود را بدون دریافت غرامت مناسب حذف کند. همانطور که معاون سازمان دامپزشکی تصریح کرده است: «مقاومت دامداران ناشی از سیاستهای نادرست غرامتی است.» این یعنی تا زمانی که وزارت بهداشت و جهاد کشاورزی برای یک نظام جبران خسارت کارآمد فکری نکنند، واکسیناسیون به تنهایی نمیتواند موفق باشد.
۲. اثربخشی واکسیناسیون: دادههای میدانی مقابل ادعاهای بیاساس
برخلاف آنچه که به طور تلویحی مطرح میشود، واکسیناسیون دامی میتواند فوقالعاده مؤثر باشد، به شرطی که منابع و زیرساختهای لازم فراهم شود. دادههای میدانی، گواهی بر این مدعاست:
جدول: ارتباط پوشش واکسیناسیون و کاهش بروز انسانی در استان همدان
استان
|
پوشش واکسیناسیون (۱۳۸۱→۱۳۸۷)
|
کاهش بروز انسانی
|
ضریب همبستگی
|
همدان
|
گوسفند/بز: ۱۷.۵٪ → ۶۰٪
|
۸۶ → ۴۴.۷ در ۱۰۰,۰۰۰
|
r = -۰.۳۸
|
گاو/گوساله: ۵.۶٪ → ۳۸٪
|
|
r = -۰.۷۸
|
این جدول به روشنی نشان میدهد که با افزایش پوشش واکسیناسیون در دامها، بروز تب مالت انسانی به طرز چشمگیری کاهش یافته است.
• الگوی موفق در سمنان و خراسان رضوی: شواهد بیشتری نیز در دست است. در استان سمنان، با پوشش ۸۰٪ واکسیناسیون، شاهد کاهش ۸۷٪ دامهای مثبت بودهایم. همچنین، در خراسان رضوی، با تمرکز بر دامهای سنگین، کاهش ۹۰٪ موارد تب مالت در دامها گزارش شده است (فقط ۲ مورد مثبت از ۱۸,۹۳۲ آزمایش). این موفقیتها، اثبات میکنند که واکسیناسیون دامی، اگر به درستی و با حمایت کافی انجام شود، ابزاری بسیار قدرتمند در کنترل تب مالت است.
۳. کاستیهای وزارت بهداشت: غفلت از نقش محوری در پیشگیری و آموزش
در حالی که وزارت بهداشت مسئولیت را به گردن سازمان دامپزشکی میاندازد، خود در ابعاد مهمی از پیشگیری کوتاهی کرده است:
الف) شکست در آموزش عمومی: آمارها نشان میدهد ۸۵٪ مبتلایان به تب مالت ساکن مناطق روستایی هستند و مصرفکنندگان لبنیات غیرپاستوریزه بخش عمدهای از بیماران را تشکیل میدهند. اینجاست که نقش وزارت بهداشت پررنگ میشود. با وجود بودجه عظیم سلامت، وزارت بهداشت برنامه مؤثر و فراگیری برای فرهنگسازی مصرف فرآوردههای پاستوریزه اجرا نکرده است. آیا واکسیناسیون فرهنگی و آموزش به دامداران و خریداران لبنیات فلهای به اندازه واکسن دامی اهمیت نداشته است؟ آیا وزارت بهداشت سامانه نظارت بر عرضه فرآوردههای لبنی سنتی آلوده طراحی کرده؟ فرافکنی به سازمان دامپزشکی در این زمینه، خود مصداق بارز عدم انجام وظیفه است.
ب) عدم شفافیت در تخصیص منابع و اولویت درمان بر پیشگیری: هزینههای نجومی درمان برخی بیماریها، نشان میدهد که منابع به جای پیشگیری در مبدأ، صرف درمان بیماریهای انسانی میشود. به عنوان مثال، هزینههای درمان هاری (با ۴۰۹,۰۰۰ مورد حیوانگزیدگی و هزینه ۳.۶ میلیون یورو برای واکسن) نشاندهنده آن است که وزارت بهداشت منابع زیادی را صرف درمان بیماریهایی میکند که میتوان با پیشگیری در مبدأ، بار مالی و انسانی آنها را به شدت کاهش داد. چرا این رویکرد در مورد تب مالت که قابلیت پیشگیری در دام را دارد، اعمال نمیشود؟
۴. چالشهای فنی واکسیناسیون دامی: موانع پنهان در میدان عمل
واکسیناسیون دامی تنها به تزریق یک واکسن ختم نمیشود و با چالشهای عملیاتی متعددی روبروست که باید به آنها توجه کرد:
الف) تعرفه ناکافی واکسیناسیون بروسلوز: تفاوت ۴۰٪ی تعرفه واکسیناسیون بروسلوز با سایر واکسنها، انگیزه مراکز واکسیناسیون را به شدت کاهش میدهد. چگونه میتوان انتظار داشت یک بخش خصوصی یا دولتی، فعالیتی پرخطر و کمبازده را با حداکثر توان انجام دهد؟
ب) خطرات شغلی و عدم حمایت: کارشناسان دامپزشکی، در خط مقدم مبارزه با تب مالت، در معرض خطر مستقیم ابتلا به این بیماری هستند. دهها دامپزشک و واکسیناتور هر ساله در اثر تماس با دام آلوده، خود مبتلا به بروسلوز میشوند. این در حالی است که هیچ بیمه ویژهای در کار نیست و هیچ حمایت درمانی خاصی برای این افراد در نظر گرفته نشده است. آنها در دمای ۴۵ درجه و با کمترین امکانات ایمنی، جان خود را به خطر میاندازند، اما در صورت شیوع بیماری، به راحتی به عنوان مقصر معرفی میشوند و اینجانب نویسنده این مقاله هم مبتلا به بیماری بروسلوز به علت کار عملیات صحرایی در بخش مبارزه با بیماریهای دامی به عنوان سر اکیپ سل و بروسلوز گشته ام و در رسانه های خبری در خصوص بیماری بنده و مستندات آن نیز منعکس گردیده است.
۵. راهکارهای کلیدی: فراتر از فرافکنی، به سوی مسئولیت مشترک
برای کنترل واقعی تب مالت، رویکردی بینبخشی، هماهنگ و مسئولانه ضروری است. زمان فرافکنی به پایان رسیده و باید راهکارهای عملیاتی و ساختاری را در پیش گرفت:
الف) تخصیص عادلانه بودجه سلامت: ایجاد ردیف بودجه خاص و شفاف برای واکسیناسیون دامی، تحت نظارت سازمان برنامه و بودجه، ضروری است. وزارت بهداشت باید سهمی از بودجه عظیم سلامت را به دامپزشکی اختصاص دهد.
ب) برنامه مشترک وزارتخانهها: تشکیل کمیته ملی کنترل بیماریهای مشترک با حضور فعال و با اختیارات اجرایی از وزارت بهداشت، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان دامپزشکی، برای برنامهریزی، هماهنگی و نظارت جامع بر اجرای برنامهها.
پ) اصلاح سیستم غرامت دامهای آلوده: پرداخت غرامت کافی و بدون شرط بیمه برای حذف دامهای مثبت، برای ترغیب دامداران به همکاری و جلوگیری از انتشار بیماری حیاتی است.
د) پایش مستقل اثربخشی واکسن: نظارت مستمر و مستقل مؤسسات تحقیقاتی بر کیفیت و اثربخشی واکسنهای تولیدی سرمسازی رازی، برای تضمین کارایی برنامههای واکسیناسیون.
نکته محوری: موفقیت در کنترل سالک (کاهش بروز از ۳۷٪ به ۱۰٪) حاصل همکاری بینبخشی و تخصیص منابع بهینه بود. آیا این یک الگوی موفق نیست که میتوان برای تب مالت نیز از آن الگوبرداری کرد؟ چرا این الگو در مورد تب مالت نادیده گرفته میشود؟
مسئولیت مشترک، پاسخگویی شفاف
آمار ۱۹,۹۷۲ مبتلای تب مالت، نه تنها "شکست سازمان دامپزشکی"، که نماد ناکارآمدی نظام سلامت در مدیریت یکپارچه بیماریهای مشترک است. تا زمانی که وزارت بهداشت، سهم خود را در پیشگیری (شامل آموزش، تأمین مالی، و هماهنگی مؤثر) نپذیرد و همچنان به فرافکنی مشغول باشد، نمیتوان انتظار کاهش این آمار نگرانکننده را داشت.
در پایان باید گفت اگر بودجه سلامت تنها درمان انسانها را تأمین کند، نه پیشگیری از بیماری در مبدأ (دامها)، این چرخه هرگز نخواهد شکست و سلامت مردم قربانی رقابتهای نهادی و بیعدالتی در تخصیص منابع خواهد شد. زمان آن رسیده که وزارت بهداشت به جای ادبیات اتهامی و رسانهای، با مشارکت واقعی و مسئولانه وارد میدان شود.
دکتر جواد شایان خواه