به نام آنکه جان را فکرت آموخت
فاخته- چهار دهه از آن روزهای پرافتخار میگذرد، روزهایی که شعلههای غرور و ایمان در جان مردان این سرزمین فروزان بود. هنوز نمیتوان یاد و خاطره غیورمردانی را از خطه شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران فراموش کرد؛ دلیرانی که با ازخودگذشتگی، فداکاری و ایمان، حماسههایی ماندگار در تاریخ دفاع مقدس آفریدند.
امروز نیز دوستان و همرزمان آنان در صنایع مختلف کشور، ادامهدهنده همان راه پر افتخارند. جا دارد از تلاشهای ارزشمند همکاران صنعت نفت و گاز یاد شود؛ بزرگمردانی که با روحیه جهادی و تخصص، در مسیر پیشرفت و آبادانی میهن اسلامی گام برمیدارند.
بهتازگی رسانه ملی در گفتوگویی با کارشناسان و مسئولان شرکت نفت در استان خوزستان — در مسیر اهواز به خرمشهر و مناطق طلائیه، حسینیه، زید و کوشک (روبهروی جزیره مجنون) — به تبیین بخشی از این تلاشها پرداخت. تماشای آن برنامه، مایه مباهات بود؛ چرا که بسیاری از این کارشناسان، از یادگاران روزهای دفاع مقدساند و با یاد و نام همرزمان شهید خود، همچنان با همت و ایمان، در مسیر آبادانی ایران عزیز گام برمیدارند.
در همان مناطق، امروز تاسیسات عظیم نفتی احداث شده است که نقش مهمی در رشد و پویایی اقتصاد کشور در سالهای آینده ایفا خواهد کرد.
به یاد دارم تابستان سال ۱۳۶۲ را؛ زمانی که با حکم فرمانده تخریب لشکر ۱۹ فجر، حاج مقداد، و به همراه معاون آموزشی ایشان، برادر شهرام، مسئولیت اردوگاه تخریب خادمین اسلام را بر عهده داشتم. از منطقه عینخوش به سمت اردوگاه شهید دستغیب حرکت کردیم و شبی را در فضای معنوی نیایش و مناجات همرزمان سپری کردیم.
با عزیمت به مناطق طلائیه و حسینیه، فاصله ما از خاکریز دشمن از روبهرو زیاد نبود و از سمت چپ نیز در تیررس آتش خمپارههای دشمن بعثی قرار داشتیم. پس از سازماندهی نیروها و با هماهنگی مسئول آموزش، عملیات پاکسازی میدان مین آغاز شد.
سرگروهی یکی از محورهای پاکسازی بر عهده من بود. دو نفر از نیروها در فواصل مشخصی پشت سر من پیشروی میکردند. طبق نقشه، چیدمان مینها شامل یک مین قمقمهای در مرکز و چهار مین گوجهای در اطراف بود. نفر دوم، جوانی خوشسیما و باایمان از دانشجویان هنرستان کشاورزی شهرستان نورآباد ممسنی بود که چاشنی مینهایی را که من خنثی میکردم، در چفیهای جمعآوری مینمود.
مدتی از آغاز کار گذشته بود که احساس کردم سرنیزهام در جسمی نرمتر از خاک فرو رفته است. توقف کردم و برادر شهرام را صدا زدم. پس از بررسی، مین قمقمهای سوراخشدهای را از خاک بیرون آوردیم که خوشبختانه فاقد چاشنی بود. او گفت:
«ابوالفضل، کار را به نفر بعدی بسپار، از میدان بیرون برو.»
اما نپذیرفتم و پشت سر آن دانشجوی جوان قرار گرفتم تا چاشنی مینهایی را که او خنثی میکرد جمعآوری کنم.
لحظاتی بعد، انفجاری مهیب فضا را شکافت. بهخود آمدم و دیدم پیکر آن جوان مؤمن و پرشور، غرق در خون بر زمین افتاده است. اندک زمانی بعد، برادر حسن به کمک آمد و با برانکارد پیکر مطهرش را از میدان خارج کردیم.
او در حالی که ذکر «سلام بر حسین (ع)» و شهادتین بر لب داشت، با لبخندی آرام، چشم از جهان فرو بست.
پیکر آن شهید والامقام را به معراج شهدای اهواز منتقل کردیم. سالها از آن واقعه میگذرد، اما تصویر چهره آرام و لبخند آن شهید جوان، همچنان در ذهنم زنده است.
امروز، همان سرزمین طلائیه که روزی میدان نبرد و ایثار بود، به همت فرزندان ایران، میزبان تأسیسات بزرگ نفتی و عمرانی است؛ نشانهای روشن از تداوم راه شهیدان در مسیر سازندگی و پیشرفت.
به امید آنکه این سرزمین آغشته به خون پاک شهیدان، به دست نسلهای مؤمن و توانمند، آبادتر و سرافرازتر گردد.
مهندس ابوالفضل دشتیانه
کارشناس ارشد مهندسی تکثیر و پرورش
آبزیان ایران
# منهای دامپزشکی
این پایگاه خبری بر اساس مجوز معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است. این پایگاه خبری تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران بوده و هر گونه برداشت از مطالب آن تنها با ذکر منبع مجاز می باشد.